شاید برای شما این سوال پیش آمده باشد که علوم اعصاب چه ارتباطی با كوچينگ دارد، یا ممکن است علاقهمند باشید که بدانید علوم اعصاب چگونه میتواند به شما کمک کند تا كوچ بهتری باشید.
هر كوچ به مردم کمک میکند تا به ويرايش بهتر خود تبديل شود. این امر ناگزیر در سه سطح اتفاق میافتد. اولین سطح، سطح شناختی است که در آن تغییر، با کمک به مراجع برای تغییر باورها یا نگرشهای او و جایگزینی آنها با باورهای قدرتمند آغاز میشود. دوم، شما در فرايند كوچينگ با مراجع خود در سطح احساسی کار میکنید که در آن به وی کمک مینمایید تا در مورد احساسات خود توجه بیشتری داشته باشد و همچنین از نظر احساسی انعطافپذیرتر شود.
سومين سطح، سطح رفتاری، نواحی است که در آن شخص میبيند كه دارای چه عادتهایی است و همچنین اقدامات ناشی از آن عادات چيست؟ موضوع مشترک در هر سه جنبه این است که مغز در آنها بخشی از بازی است و به همین دلیل است که بحث زیر نشان میدهد که چرا شما به عنوان یک كوچ باید به علوم اعصاب توجه زیادی داشته باشید.
علوم اعصاب به شما کمک میکند تا درک بیشتری داشته باشید
بسیاری از مبانی و اصولی که علوم اعصاب را تشکیل میدهند، در درک و شناخت كوچ از مراجعان خود مفید است. به عنوان مثال، یک اصل بیان میکند که سیستمهای احساسی و شناختی افراد با هم کار میکنند.
این اصل چشمان شما را بر این واقعیت باز میکند که قبل از درک صحیح از وضعیت شناختی و احساسی مراجع، بیهوده است که بخواهید به مراجع در جهت مسائلی که با شما در جلسات كوچينگ مطرح میکند، كمک كنيد.
همچنین به این معنی است که شما نمیتوانید به تنهایی با مراجع خود در سطح احساسی یا شناختی کار کنید در حالیکه به جزء دیگر آن توجهی ندارید. هر دو باید برای تغييرات پایدار مورد توجه قرار گیرند.
یکی دیگر از اصول علوم اعصاب بیان میکند که طبیعت (ژنتیک) و پرورش (محیط) با هم ترکیب میشوند تا یک فرد را شکل دهند. به عنوان یک كوچ، وظیفه شما این است که مراجع خود را کاوش کنید تا عوامل محیطی و ژنتیکی او را درک نمایید. این دانش میتواند به شما در انتخاب مناسبترین راه برای کمک به مراجع برای تبدیلشدن به وضعيت بهتر یا رسيدن به بهترین خود کمک نماید.
اهمیت رابطه با مراجع
ممکن است بارها شنیده باشید که یک كوچ باید با مراجع ارتباط برقرار کند، اما اهمیت کامل این رابطه ممکن است در ذهن شما خيلی پررنگ نباشد. علوم اعصاب میتواند به شما کمک کند تا در برخورد با مراجعان خود از مسائلی كه مانع ايجاد يك ارتباط موثر با او خواهید شد جلوگيری نماید.
به عنوان مثال، علوم اعصاب میآموزد که روابط ایجادشده در دوران کودکی یا بزرگسالی نقش مهمی در ایجاد تغییرات ایفا میکند.
این اصل نشان میدهد که بدون ايجاد اعتماد بین شما و مراجع، هر ابزار یا تکنیک پیشرفتهای که استفاده کنید، هیچ نتیجهای برای مراجع ایجاد نمیکند. با صرف وقت برای درک علوم اعصاب، موقعیت بهتری برای ایجاد روابط مثبت با هر یک از مراجعان خود خواهید داشت.
علوم اعصاب شما را به پرسیدن سوالات مناسب ترغیب میکند.
ممکن است برای شما کاملاً واضح باشد که نتیجه فرایند کوچینگ ممکن است به نوع سوالاتی که از مراجع خود می پرسید بستگی داشته باشد. همانطورکه میدانید، فرایند كوچينگ در مورد مراجع است و شما فقط یک تسهیلکننده روند تغییر هستید تا مراجع از جاییکه هست به طور حرفهای یا در هر حوزهای که برای تغییر نیاز به کمک دارد، به جای بهتری برسد.
از طریق مطالعه مبانی علوم اعصاب، چند چیز را یاد میگیرید، مانند این واقعیت که همه فرایندهای فکری در سطح آگاهانه انجام نمیشوند و در عینحال همه آنها بر تصمیمات، اعمال و احساسات فرد دارای این افکار تأثیر میگذارد.
در نتیجه، شما شروع به تفکر دقیق در مورد سوالاتی که میپرسید نموده تا به مراجع كمک كند كه هر چیزی را كه متاثر از شرايط احساسی، ذهنی یا غیره است، آشکار یا کشف نماید.
این سوالات کاوشی و جستجوگر، مراجع را به طور محکم در مسیر یافتن راهحلهای مناسب برای مشکلاتی که با آن روبهروست، قرار میدهد. بهعنوان یک كوچ، هرچه در پرسیدن سوالات مناسب مهارت بیشتری داشته باشید، کار شما آسانتر میشود.
شما میتوانید بهترین ابزارها یا تکنیکها را انتخاب کنید.
تعداد ابزارها و تکنیکهای که در اختيار یک كوچ است ممکن است برای یک شخص غیرحرفهای گیجکننده باشد، زیرا ممکن است نداند که هر کدام از این ابزارها یا تکنیکها چه زمانی میتوانند به طور موثر مورد استفاده قرار گیرند.
شما به عنوان یک كوچ باید تلاش کنید تا آنجا که ممکن است تکنیکها و ابزارها را در جعبه ابزار خود داشته باشید. در غیر اینصورت، شما شبيه مرد ضربالمثلی خواهيد شد که همه چیز را به عنوان یک میخ میبیند زیرا تنها وسیلهای که او دارد چکش است.
اگر همه آن ابزارها و تکنیکها را دارید، این سوال مهم مطرح میشود که کدام ابزار ويژه برای یک مشتری ويژه در یک مرحله خاص در طول فرآیند كوچينگ ایدهآل است؟
علوم اعصاب دوباره در این زمینه به کمک میآید. این علم به شما کمک میکند تا گزینهها یا ابزارهای خود را بر اساس تأثیر این ابزارها بر مغز، احساسات و رفتارهای مشتری محدود کنید.
به عنوان مثال، علوم اعصاب نشان میدهد که مغز یک فرد، بین تجربه واقعی و تصورشده فرقی قائل نمیشود. این بدان معنی است که شما میتوانید یک ابزار یا تکنیک كوچينگ را انتخاب کنید که تجسم یا تخیل مراجع را در مورد آنچه در آینده میخواهد تحریک کند تا انگیزه لازم برای انجام آنچه در آینده برای تصور یا خواسته موردنظر به واقعیت نیاز دارد را به دست آورد.
یک مثال مشخص ممکن است به درک بهتر اين موضوع كمک كند. فرض كنيد شما كوچ یك مراجع هستيد كه چالش وحشت در جلسات مصاحبه دارد. از مراجع خود بخواهید تا کل مصاحبه را به آرامی مجسم کند، بهطوریکه او به هر سوالی با آرامش و اطمینان پاسخ میدهد، این تصویر، میتواند به مراجع کمک کند تا برای انجام مصاحبهای که به خوبی پیش میرود، انگیزه داشته باشد. بنابراین، او بیشتر به تحقیق در مورد شرکتی که برای آن مصاحبه میکنند، پاسخ سوالات متداول برای آن نقش و غیره توجه خواهد کرد.
همه این کارها دارای هدف منحصربهفردی هستند که باعث میشود مراجع شما یک اجرای مصاحبه کامل مشابه آنچه او تصور کرده است را ارائه دهد.
همانطورکه میبینید، علوم اعصاب و كوچينگ ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و شما در تمام طول زندگی حرفهای خود از این علم استفاده میکنید. بنابراین عاقلانه است که مدتی را به مطالعه مبانی علوم اعصاب اختصاص دهید تا بتوانید با آمادگی هرچه بيشتر كوچينگ خود را انجام دهيد.
به یاد داشته باشید، وقتی به مغز مراجع خود احترام میگذارید ،به آن مراجع احترام گذاشته اید. آیا چيزی سادهتر از این برای يك كوچينگ موثر وجود دارد؟
برگردان: سيدمحمداعظمي نژاد
منبع: