افسردگی از دیدگاه یونگ

در روان تحلیلگری یونگ، افسردگی در حقیقت دعوتی به تغییر است. گفته می شود ساتورن، خدای کشاورزی و زمان که داسی در دست دارد آرزوهای آدمیان را مثل گندم درو می کند و این استعاره از این است که وقتی آرزوهایمان بر باد می رود فرصتی داریم که در دنیای سرد و بی احساس افسردگی از دور تماشایش کنیم و ببینیم چقدرآنها را می خواهیم؟ آیا مناسب ما هستند و حاضریم برای به دست آوردنشان بها بپردازیم.

یونگ می گوید به دنبال هر فروپاشی، نوزایی است و این دو مثل شب و روز به دنبال هم می آیند و همان طور که وقتی شب می شود، تلاش نمی کنیم آن را به روز برگردانیم و فقط فعالیت هایمان را با شرایط شبانه هماهنگ می کنیم تا بگذرد، در حالت افسردگی هم بهتر است ظاهر و سبک زندگی مان را با حال درون مان هماهنگ کنیم.

ساموئلز می گوید: «از نظر یونگ افسردگی یعنی مسدود شدن انرژی که در صورت آزاد شدن، مسیر مثبت را پیش خواهد گرفت.

به نظر یونگ «هر مرض روحانی حاکی از یک حالت یأس و افسردگی متناسب با آن است»

«فعالیت روحی نه فقط وجود دارد بلکه عین وجود است»
یونگ در مورد کسانی که دچار ناراحتی­ های روانی شده و دچاز توهمّ گردیده ­اند و فکر می­ کنند که سرطان دارند، در حالی که جسماً مریض نیستند، می­ گوید: اگر من به چنین افرادی در مورد بیماریش جواب دهم، می­ گویم: «بله، رفیق، تو واقعاً مبتلا به یک مرض سرطان مانند هستی. تو واقعاً یک ناخوشی کشنده داری، اما چون این ناخوشی خیالی است جسم تو را نخواهد کشت ولی بالاخره روح تو را خواهد کشت. همین حلال هم ارتباطات اجتماعی و سعادت شخصی تو را ضایع و مسموم کرده است و روز به روز هم توسعه پیدا می­ کند تا تمام وجود روانی تو را فرا بگیرد. بالاخره تو دیگر هیچ چیز بشری نخواهی داشت، بلکه سراپا یک غدة خطرناک و مهلک خواهی شد»
ضمیر ناخودآگاه عامل بروز بیماری های روانی خطرناک هستند. گاه مشکلات روحی در ضمیر خودآگاه انسان نشأت می­ گیرد و این عارضه می ­تواند به زودی رفع شود و فرد می­ تواند به شیوه­­ ها مختلف آن را درمان کند و این ذهنیت را از فکر خود بزداید. امّا برخی از بیماری­های روحی هستند که از ضمیر ناخودآگاه بروز می­کنند و این عارضه بسیار خطرنا ک است که انسان را به کلّی مقهور خود می­ گرداند. به ویژه که انسان در سلک گروه یا دسته­ ای قرار گیرد، آن گاه این نیروها آشکارا بروز می­ کنند.

یونگ معتقد است که انسان باید همواره از نیروهای مخفی در ضمیر ناخودآگاه خود بترسد، زیرا هر آن ممکن است که این نیروها بر تفکر انسان حاکم گردد و او را دچار نوعی خود شیفتگی و تعصب کند و این حالت را در او ایجاد نماید که هر کس را که با او به مخالفت بپردازد از دم تیغ بگذراند یا به آتش افکند. این حالتی هستند که در آینده بیشتر نیز خواهد شد.

از آن رو گفته­ اند که «انسان در برابر هم­نوع خود گرگ است». یونگ این قضیه را صحیح می­ انگارد و به انسان این حق را می­ دهد که از این نیروهای غیر شخصی که در ناخودآگاه او پنهان است بترسند. البتّه این نیروها تا زمانی که انسان در وضع عادی به سر برد، در روابط شخصی آن­ها ظاهر نمی­ شوند. «اما برعکس به محض اینکه عده ­ای نفوس به هم بپیوندند و گروهی را تشکیل دهند در آن صورت نیروی انسان مجتمع، عنان گسیخته، بروز می­ کند؛ گویی حیوانات درنده یا شیاطین در اعماق وجود هر فرد پنهان و در انتظار آن هستند که فرد به توده یا جمعی بپیوندد.

انسان در میان توده ندانسته به یک سطح اخلاقی و فکری پست تنزل می­ کند، یعنی به آن سطحی که همیشه در زیر وجدان خودآگاه وجود دارد و به محض آنکه با تشکیل یک گروه تحریک و تأیید شود خود را ظاهر خواهد ساخت»

دوره افسردگی را چگونه بگذرانیم؟

بیشتر تنها بمانید و با صدای درونی خود صحبت کنید، این فرصت بی نظیری برای شنیدن صدای درون است که به ما چه می گوید و چه می خواهد! به تغییراتی که در درونتان اتفاق می افتد، توجه کنید و در موردش بنویسید (لازم نیست حتما برنده جایزه نوبل ادبیات باشید تا دست به قلم ببرید، می توانید خیلی ساده احساساتتان را روی کاغذ بیاورید و بعدها آنها را از بین ببرید) هدف روشن شدن احساسات و خواسته های خود واقعی ماست که در هیاهو و هیجانات زندگی روزمره و انتظارات دیگران گم شده.