بیزینس کوچینگ چیست؟

در مورد تعریف دقیق بیزینس کوچینگ، سوالات بسیاری مطرح شده که من در این مقاله قصد دارم بر اساس دانش و تجربه‌ در این حوزه، به آنها پاسخ دهم.

برای پاسخ به این سؤال، شاید بهتر باشد با تعریف کوچینگ شروع کنیم. منبع اصلی من برای این تعریف، فدراسیون بین‌المللی کوچینگ است.

ICF کوچینگ را فردی با مراجعین تعریف می‌کند که طی فرآیندی خلاق و تأمل‌برانگیز، آن‌ها را ترغیب می‌کند تا از استعدادهای نهان حرفه‌ای و شخصی خود، بیشترین استفاده را ببرند.

همانند هر بازار دیگری، هم‌زمان با توسعهٔ حرفهٔ کوچینگ در طول ۲۵ سال گذشته، میزان مشتریانی که به خدمات کوچینگ نیازمند بوده‌اند نیز افزایش داشته است و کوچ‌ها نیز در راستای توسعه، تخصصی کردن و جذب بیشتر مخاطبین در بخش‌های تخصصی بازار، بخش‌بندی‌های جدیدی ایجاد کرده‌اند. برای مثال، در ابتدا حرفهٔ کوچینگ فقط منحصر به حوزه زندگی (life coaching) می‌شد اما حالا در بازار، تقاضا برای کوچ‌های متخصصی وجود دارد که خود را در حوزه‌هایی ویژه عرضه کرده‌اند مثل کوچ سلامتی، کوچ کسب‌وکار یا کوچ مالی و غیره.

همین‌طور مخاطب شما می‌تواند از میان افراد داخل سازمان‌ها مثل مدیران ارشد یا رهبران باشد. تمرکز شما می‌تواند بر روی نتایج سازمان‌ها باشد به‌عنوان‌مثال شما می‌توانید به آن‌ها در ایجاد تحولات بزرگ سازمانی، افزایش فروش و یا گذر از یک تغییر بزرگ کمک کنید. به همین ترتیب تمرکز کوچینگ شما می‌تواند یک موضوع کلی مثل عملکرد باشد که در سطح افراد یا تیم‌ها انجام شود. وجه مشترک همهٔ این حوزه‌ها این است که شما به‌عنوان کوچ به افراد یا گروه‌هایی در یک کسب‌وکار، خدمات کوچینگ ارائه می‌دهید و این سازمان هزینهٔ این خدمات را در جهت تحقق منافع آن‌ها و خودش تقبل می‌کند. تمرکز چنین برنامهٔ کوچینگی، پتانسیل‌های حرفه‌ای و شخصی افراد همسو با اهداف آن کسب‌وکار خواهد بود.

آیا تعریف دیگری از بیزینس کوچینگ وجود دارد؟

در بخش دوم سؤال کوچینگ چیست، درباره‌ی مراجعی است که می‌خواهد وارد فرایند کوچینگ شود و به دنبال ایجاد یک تغییر است. او چیزی را می‌خواهد که الآن ندارد. معمولاً آن را می‌خواهد و خودش به دنبال آن رفته اما یا سرعتش کم بوده یا ظاهراً نتوانسته به آن برسد و یا هر دو با هم؛ پس اینجا این شخص کمک لازم دارد و می‌خواهد این خلأ را پر کند. این دغدغه، دغدغه‌ی مراجع است، پس دغدغه کوچ چیست؟ دغدغه کوچ این است که مراجعش به چیزی که می‌خواهد برسد و یکی از تفاوت‌های کوچینگ با حرفه‌های دیگر این است که کوچ باید بداند مراجعش در حال حاضر کجاست و به کجا می‌خواهد برسد. وقتی مراجع کاملا می‌‌فهمد الآن دقیقا کجاست و شفافیت و وضوح پدیدار می‌شود که می‌خواهد کجا باشد، دراین‌بین یک‌فاصله به وجود می‌آید و مراجع می‌تواند این فاصله را به وضوح ببیند.

اینجاست که کوچ با ابزارهایی که دارد و محیط امن و ارتباطی که ایجاد کرده، مراجع را ترغیب به اقدام می‌کند. درواقع کوچ حرکت ایجاد می‌کند و گام‌هایی به آن سمت که مراجه تمایل به رفتن دارد ایجا د می‌کند. چنانچه این قدم‌ها با تشویق، ترغیب و قدردانی همراه باشد و تمام این مهارت‌ها کمک کند که این مراجع، قوت درون، استعدادها و توانمندی‌هایش را بیشتر بشناسد، اقدام و برنامه‌ریزی برای رسیدن به خواسته‌ی مراجع با تعهد، کامل می‌شود. کاری که مراجع مسئول آن است، برای انجام آن اقدام می‌کند و یک نفر را در کنارش دارد که می‌داند آن فرد (کوچ) در تمام طول مسیر همراه اوست و هر موقع بخواهد می‌تواند از او کمک بگیرد؛ این فرایند مانند این نیست که مثلا یک مدرس چیزی را یاد می‌دهد و شما پس از بیرون رفتن ازآن‌جا دوباره به عادت‌های قبلی‌تان بازمی‌گردید؛ یا کوچ روانشناس نیست که شمارا به گذشته ببرد و بخواهد مشکلات گذشته را حل کند.

کوچ درجایی شمارا می‌بیند که توانمند هستید؛ یعنی همین الآن شما و جایی که قصد دارید بیشتر در آن توانمند شوید. همچنین کوچ یک Mentor هم نیست که بخواهد تجربیاتش را برای استفاده شما بگوید. کوچ مشاور هم نیست چون قرار نیست به شما بگوید چه‌کار کنید؛ بلکه به‌عنوان یک کوچ قرار است با کسی که هست و با جعبه‌ابزار کوچینگ و ارتباطی که ایجادشده، دنیای درونی شمارا با چراغ‌قوه یا آن آیینه نمایان کند تا شما ببینید و بخواهید که برای هدفتان اقدام کنید.

یک مدیر فروش احتمالاً مایل است با یک کوچ اجرایی که سابقهٔ موفقی در مدیریت فروش دارد کار کند و مراجع احتمالاً از کوچ خواهد خواست که تجربیات و پیشنهاد‌هایش در این مورد را در اختیار او بگذارد که چنین درخواستی بیشتر ماهیت مشاوره و یا منتورینگ دارد. این موضوع کاملاً طبیعی است چرا که ممکن است مراجع آگاهی کمی نسبت به مفهوم و کارکرد کوچینگ داشته و بیشتر بر نتایج و نیازهای شخصی متمرکز باشد. وظیفهٔ ما به‌عنوان یک کوچ حرفه‌ای این است که مراجع را از خدماتمان آگاه سازیم و در این خصوص با او شفاف باشیم که ما می‌توانیم فراتر از یک خدمت تماماً کوچینگی ارائه کنیم؛ به‌عبارت‌دیگر همانند دیگر کوچ‌های حرفه‌ای در تمام‌مسیر همکاری‌مان، انتظارات فی‌مابین را تعیین و در موردشان توافق کنیم.

چگونه می‌توانم یک بیزینس کوچ موفق باشم؟

پاسخ کوتاه به این سؤال این است که دریکی از دوره‌های آموزشی مورد تأیید ICF شرکت کنید. در آکادمی کوچینگ فارسی‌زبانان FCA، ما بر آن باوریم که هر کوچ برای انجام دادن کاری که به خاطر آن استخدام می‌شود آموزش می‌بیند و آن کار، ارائهٔ فرآیندی کوچینگی است که با نقاط قوت او سازگاری دارد.

به عبارت‌دیگر، شما می‌توانید یک بیزینس کوچ موفق باشید اگر:

یک دورهٔ آموزشی تربیت کوچ حرفه‌ای بگذرانید که پایه‌های مستحکمی از ۱۱ صلاحیت اصلی فدراسیون بین‌المللی کوچینگ ICF را به شما آموزش می‌دهد. بر اساس این صلاحیت‌ها دانش و تجربه کاری کسب کنید. با شناسایی جزئیات نقاط قوت خود و بازاریابی برند شخصی خود به‌عنوان کوچ، فعالیت و رشد کنید و مطمئن باشید که بازار به‌ روشنی، دلایل کار کردن با شما را می‌داند.

پنج گروه از متخصصان حرفه‌های مختلف وجود دارند که احتمال بیشتری دارد که بیزینس کوچ شوند.


یک بیزینس کوچ به صاحبان کسب‌وکار، مدیران عامل و مدیران سازمان‌ها به‌وسیله درون‌بینی و حمایت کمک می‌کند برای مواردی از قبیل افزایش فروش، توسعه مهارت‌هایشان، راهبری کسب‌وکارشان یا مدیریت بهتر تیم خودشان.
آن‌ها در نقش یک ساندینگ بورد عمل می‌کنند. سؤال می‌پرسند و به شما یادآوری می‌کنند که کجا می‌توانید برای به دست آوردن عملکرد بهتر (شخصی یا کسب‌وکار) تمرکز کنید.
بنابراین چه کسانی می‌توانند برای افرادی که در کسب‌وکارها هستند و از آن نفع می‌برند، الهام‌بخش باشند؟ پاسخ این سؤال این است:

درحالی‌که هرکسی می‌تواند با آموزش و اقدامات صحیح تبدیل به یک بیزینس کوچ شود ولی متخصصانی وجود دارند که مهارت‌های خاصی برای کوچینگ در دنیای کسب‌وکار دارند.


این پنج گروه از متخصص‌ها، می‌توانند بیزینس کوچ‌های عالی باشند. چرا؟

۱- مشاوران مالی
مشاوران مالی برای پروژه‌ها و ارتباطات بلندمدت مناسب هستند. آن‌ها درک چگونگی ایجاد روابط قوی با مشتریان خود بر پایه اعتماد و احترام متقابل را دارند. علاوه بر این، مشاوران مالی می‌دانند که چگونه کسب‌وکارها کار می‌کنند و می‌توانند، صاحبان کسب‌وکارها را قادر به مشاهده بازار خود از یک دیدگاه تازه نمایند.

۲- حسابدارها
حسابدارها اعداد و ارقام را خوب درک می‌کنند و در مورد ایده‌هایی که روی کاغذ خوب به نظر می‌رسند، نقطه کور ندارند (همه جوانب آن را می‌بینند). به این معنی که آن‌ها قادر به گوش دادن به نیازهای مشتریان خود هستند بدون اینکه وارد راهبردهای تجاری جدید و هیجان‌انگیز شوند (حتی گاهی اوقات مخاطره‌آمیز). این ویژگی‌ها می‌تواند برای حسابدارانی که در مسیر بیزینس کوچینگ هستند مفید باشد زیرا طبیعت تحلیلی و محتاطانه می‌تواند به آن‌ها در گوش دادن به مشتری و پرسیدن سؤال‌های مناسب برای انجام اقدام سریع کمک نماید.

۳- صاحبان کسب‌وکار
صاحبان کسب‌وکار چه صاحبان فعلی چه آن‌هایی که بازنشسته شدند یا در حال بازنشستگی هستند می‌توانند بیزینس کوچ‌های خوبی باشند. آن‌ها درک مناسبی از ابتدا و انتهای اجرای یک کسب‌وکار دارند (از ورود تا خروج) و دیگر صاحبان کسب‌وکار به آن‌ها اعتماد دارند.
صاحبان کسب‌وکار به‌عنوان یک کوچ توانایی ساختن این ذهنیت که “وجود دارد و انجام‌شده است” را دارند و این موضوع اعتبار آن‌ها را در ذهن مراجعین تقویت می‌کند درحالی‌که همچنین از مهارت‌های جدید در جهت قدرت دادن به دیگر صاحبان کسب‌وکار برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کنند.

۴- مشاوران کسب‌وکار
مشاوران کسب‌وکار شبکه قدرتمندی از مشتریان بالقوه دارند و این توانایی را دارند که کوچینگ را به مجموعه مهارت‌های فعلی خود اضافه کنند. آن‌ها همچنین دارای مهارت لازم برای کسب‌وکار و درک نحوه ارتباط با صاحبان آن هستند. در عوض، آن‌ها در موقعیتی سخت قرار دارند تا مهارت‌های کوچینگ را بیاموزند و سپس آن‌ها را در کسب‌وکار فعلی خود اعمال کنند یا از مشاوره به کوچینگ به‌راحتی نقل‌مکان کنند.

۵- مدیران
مدیران دیگران را درک می‌کنند و می‌دانند چگونه با افراد و تیم‌ها ارتباط مؤثر برقرار کنند. آن‌ها در نقش یک ساندینگ بورد* عالی هستند و در گوش دادن به نیازهای دیگران با حفظ تعادل در همدلی و حرفه‌ای بودن، مهارت دارند. این ویژگی‌ها به‌خوبی به بیزینس کوچینگ کمک می‌کند، زیرا مدیران مهارت‌های ذاتی برای کسانی که نیاز به یک هدایت مؤثر دارند را در اختیار دارند.

[*] زمانی که فردی نیاز دارد شخص دیگری به حرف‌های او گوش دهد و همچنین دیدگاه خودش را نیز به آن اضافه کند تقاضا می‌کند که شخصی نقش sounding board را برایش بازی نماید. کسی که این نقش را دارد به دیگران گوش می‌دهد و با نیت کمک، دیدگاه خودش را نیز به آن اضافه می‌کند.

نویسنده: تیمور میری، کوچ MCC
برگردان: عزیز میردار، کوچ ACC