همه ما در زندگی در هر نقشی که ایفا میکنیم میتوانیم در صورت مواجهه با چالشها از افراد امن و مورد اعتماد درخواست کمک کنیم. افراد همدل زیادی وجود دارند که دوست دارند به ما در چالشهایمان به اشکال مختلف یاری کنند. شما میتوانید به دنبال حمایت افراد حرفهای در یکی از حوزههای تخصصی مشاوره، کوچینگ و منتورینگ باشید. اما از کجا میتوانید متوجه شوید کدام یک برای موقعیت کنونی شما مناسب است؟
سوءبرداشتهای زیادی درباره این سه حوزه تخصصی وجود دارد. کوچها فقط در محیطهای کاری یا زمینهای ورزشی حضور ندارند. منتورها تنها کارشان این نیست که دست یک نفر را بگیرند و به آنها دستورالعملهای زندگی شخصی خودشان را بدهند. مشاوران هم فقط با بیماران روانی دست و پنجه نرم نمیکنند.
درعینحال که هر کوچ، منتور و مشاور با دیگری متفاوت است، چارچوب هر کدام از این رویکردها مشخص و تثبیتشده است. قوانین درون هر کدام از این چهارچوبها بهگونهای است که به مراجع به شکل حرفهای یاری برساند و داشتن دانش مناسب برای تشخیص اینکه کدام چارچوب مناسب شرایط ماست، بسیار حائز اهمیت است.
تفاوت میان کوچینگ و منتورینگ چیست؟
«مشارکت با مراجعهکننده در یک فرآیند تفکر برانگیز و خلاقانه؛ برای انگیزه دادن و به حداکثر رساندن تواناییهای بالقوه حرفهای و شخصی او»
اما منتورینگ را میتوان اینگونه تعریف کرد: منتور فردی است با تجربه زیاد که توصیههای غیررسمی خود را به فردی با تجربه کمتر ارائه میدهد.
تفاوت کوچینگ و منتورینگ به این دو تعریف ختم نمیشود:
ویژگیهای فرآیند کوچینگ:
- کوتاهمدت
- رسمی و ساختارمند
- مشخص و قابلاندازهگیری
- با محوریت عمل
کوچها با مشتریان در یک روند همکاری هستند. دستورکار هر گفتگو توسط هردوی اشخاص مشخص میشود. یک کوچ معمولاً در بخش مورد تقاضای مراجعهکننده تخصص دارد بااینحال همانگونه که از یک کوچ توقع نمیرود که همه پاسخها را داشته باشد، از نظر تخصص نیز لازم نیست در همه چیز متخصص باشد.
حوزه کوچینگ متنوع است و حوزههای رشد بسیاری را تحت پوشش خود دارد. بسیاری از کوچها خود را افراد متخصص میدانند که قدرت دیدن تواناییهای بالقوه انسانها را دارد. ابزارهای کوچینگ بسیاری برای کمک به کوچها وجود دارد که در ایجاد فضایی امن برای تغییر مراجعهکننده به کار گرفته میشود.
ویژگیهای فرآیند منتورینگ:
- بلندمدت
- غیررسمی
- با محوریت رشد و توسعه
- امکان رشد آزادانهتر
منتورها معمولاً با افرادی کار میکنند که درحالتوسعه تخصص خود هستند. شرکتها معمولاً از منتورهای بهبود رابطه دعوت به کار میکنند اما میتوان از آنها همزمان برای توسعه کارکنان هم استفاده کرد. اغلب این نقش بهعنوان مشاور هم مطرح میشود. در کل میتوان گفت در بیشتر موارد، متخصصان باتجربهای که از سابقه کار زیادی برخوردار هستند با افراد متخصص در حال رشد در کنار هم قرار میگیرند.
منتورها بر پایه تخصص حرفهای و تجربههای شخصی توصیههایی را ارائه میکنند. در جلسههای منتورینگ معمولاً دستورالعمل جلسه و همینطور سؤالاتی در این راستا از طرف منتور تهیه و تنظیم میشود. مراجعهکننده با انتخاب راه پیشنهادی منتور به سوی پیشرفت حرکت میکند و به این شکل از این رابطه و از جلسه سود میبرد.
معمولاً از کوچها انتظار میرود که ساعتهای مشخصی منتور داشته باشند بهنحویکه یک کوچ متبحر و زبده بتواند آنها را در بهتر شدن مهارتهای کوچینگ راهنمایی کند. یک نفر در حوزه موردعلاقه شما، از طریق منتورینگ از شما حمایت میکند و شما از این طریق به نتایج موردنظرتان میرسید. این رابطه معمولاً بهعنوان یک منبع مطمئن برای ساخت یک گروهی منسجم درون سازمان شناخته میشود.
آموزشهایی است که هر کدام از این دو گروه دریافت میکنند، تفاوت عمده میان این دو رویکرد است.
تفاوت میان کوچینگ و مشاوره چیست؟
سوءبرداشتها از حرفههای کوچینگ و مشاوره بسیار زیاد است.
بسیاری از بخشهای این دو گرایش میتوانند با یکدیگر همپوشانی داشته باشد، مهمترین بخش مشترک و مشخص این است که کوچینگ و مشاوره هر دو در جهت کمک به دیگران هستند.
با درک بهتر نقشهایی که هر کدام از این تخصصها بازی میکنند، میتوان دیدگاه جامعتری به هر کدام پیدا کرد. درواقع بسیاری از درمانگران به سوی استفاده از هر دو رویکرد در حال حرکت هستند.
فدراسیون بینالمللی کوچینگ بهطور مشخص روی مرزگذاری بین کوچینگ و مشاوره دقت فراوانی کرده است. فدراسیون برای جلوگیری از اینکه یک کوچ به حیطه مشاوره نزدیک شود، ارزشگذاریهای سختی ایجاد کرده است. هیچ کوچی نباید مشاوره بدون مدرک ارائه دهد و آموزشهای مهمی به کوچ داده میشود تا این تفاوتها را بهدرستی متوجه شوند. درحالیکه کوچینگ میتواند درمانکننده باشد اما رواندرمانی یا مشاوره نیست هر مراجعهکننده باید از این تفاوتها آگاه باشد.
علاوه بر رعایت مناسب این معیارها، کوچها میآموزند که هشیاری خود را نسبت به نیاز مراجعهکننده برای استفاده از خدمات تخصصی سلامت روان (رواندرمانی) بالا ببرند و در صورت لزوم از سایر حوزههای تخصصی تحت نظر افراد متخصص استفاده کنند. یک کوچ خوب، روابط خوبی با سایر منابع تخصصی دارد تا درصورتیکه در زمینه رشد و توسعه، مراجع به چنین خدماتی نیاز داشت با آنها همکاری داشته باشد.
از سوی دیگر، مشاوران حرفهای نیز ارزش کوچینگ و توسعه روابط با کوچها را درک میکنند. البته این تعامل، به رویکرد مشاور نیز بستگی دارد، برخی از رویکردهای مشاوره به دلیل استفاده از تغییر و روند رسیدن به راهحلها با کوچینگ شباهتهایی دارند.
توافقنامه کوچینگ سختگیرانهتر از توافقنامه میان مراجعهکننده و مشاور است. این تفاوت بیشتر از این جهت است که مشاوره از مدلهای پزشکی تبعیت میکند و گاهی هم تحت پوشش بیمه قرار میگیرد.
طبیعتاً مشاوران نیز رازدار بوده و از بخشهای توافق کوچینگ بهعنوان بخشی از اسرار کاری خود حفاظت میکنند. کوچها باید ارزشهای شخصی و انتظارهای حرفهای خود را در توافقنامه کوچینگ برای حفاظت از خود و مراجع خود بیاورند.
تمایز اساسی دیگر میان کوچینگ و مشاوره، حفظ حریم خصوصی است. اگرچه از کوچها انتظار میرود که به لحاظ اخلاقی اسرار مراجعهکنندگان خود را حفظ کنند اما این امکان وجود دارد که به لحاظ قانونی (با توجه به قوانین کشور آمریکا) به این کار وادار شوند. این در حالی است که مکالمه میان مشاور و بیمار را به لحاظ قانونی نمیتوان افشا کرد.
تفاوت دیگر میان کوچینگ و مشاوره در سطح بیپرده گویی است که در کوچینگ پررنگتر است. روابط دوسویه در مشاوره مثل ملاقات با مراجعهکنندگان برای صرف یک قهوه ممنوع است درحالیکه چنین منعی در کوچینگ وجود ندارد. حفظ چهارچوبها برای یک مشاور حیاتی است و از او توقع میرود تا تحت انتظارات قانونی رشتهاش عمل کند و بهاینترتیب نظمِ درمانی هم از سوی مشاور و هم از سوی مراجعهکننده حفظ شود.
فرسودگی احساسی و استرس در میان مشاوران نسبت به کوچها شدت بیشتری دارد. سناریوهای سخت و دشواری میتواند در مشاوره وجود داشته باشد که بهوضوح بر سطح استرس مشاور اثرگذار است. ازآنجاییکه مشاوره در بیشتر موارد درگیر احساسهای شدید مراجعهکننده است، باید بهطور مرتب خود را بسنجد و از میزان انعطافپذیری روانی خود محافظت کند. البته تعداد افرادی که تحت درمان مشاور قرار میگیرند بر سطح استرس آنها تأثیر میگذارد.
با وجود نزدیکی این دو حوزه به یکدیگر، تفاوتهای مهمی هم بین آنها وجود دارد که میتواند بررسی شود.
در کوچینگ:
- تمرکز روی آینده است
- محوریت آن بر راهحل و قدرت تغییر است
- جهتگیری بهسوی اهداف/تمرکز بر دستاورد
- با مشارکت دو طرف
- کوتاهمدت
- مدارک و اعتبارسنجیها بهشدت ترغیب میشود
- تشخیص و درمان ندارد
- وضعیت برای مراجعهکنندگان شفاف میشود
- استانداردهای مشخصی وجود دارد که نشان از آمادگی مراجعهکنندگان میدهد
- میتواند درگیریهای درمانگر را ساده کند
- در یک رابطه کوچینگ، مراجعهکننده انسانی کامل و توانا در نظر گرفته میشود
- تغییر بر اساس توسعه خود شخص انجام میگیرد
مشاوره:
- معمولاً رویکرد نگاه به گذشته دارد
- سطح کارایی مراجعهکننده کاهش یافته است
- ممکن است با دارودرمانی و مراقبهای تیم پزشکی همراه باشد
- جهتگیری «چرایی و ریشهیابی» دارد
- بلندمدت است، البته تا حدودی میتواند متغیر باشد
- مدرک کارشناسی ارشد برای شروع به اشتغال ضروری است
- طبق قانون باید برای این کار مجوز گرفت
- برای تشخیص بیماری و ناکارآمدی ایجاد شده است
- به دنبال درمان رفتارهای بیمارگونه است
- بهمنظور بهبود تروماهای گذشته استفاده میشود
- بهمنظور تسکین رنجهای روانی استفاده میشود
- در مواردی تحت پوشش بیمه قرار میگیرد
- متأسفانه همچنان استفاده از مشاوره انگ اجتماعی دارد
- راهنمایی و توصیه در خود دارد
- به مشاور بهعنوان یک مرجع نگاه میشود
- به دنبال شناخت و اثرگذاریهای روانی بر بهبود زندگی است
البته نقدهایی هم بر حرفه کوچینگ از سوی مشاوران وارد شده است و برعکس، اتفاقی که چندان خوشایند نیست و بیشتر به خاطر اطلاعات نادرستی است که این دو حرفه را در برگرفته است. منتقدانی که بهطور کامل مشروعیت حرفه کوچینگ را درک نمیکنند بیشتر به حرفه خودشان آسیب میرسانند. بهطورکلی افراد متخصص میتوانند در کنار هم باشند و برای مراجع خود حمایتهای لازم را فراهم کنند.
سه مثال کارکردی از همکاری کوچ، منتور و مشاور
سه نمونهای که در ادامه میآید، نمونههایی از رویکرد استفاده مشترک و همزمان از این سه حوزه است. زمانی که فردی به سمت مشاوره میآید، یک کوچ میتواند او را همراهی کند.
نمونه بسیار خوب این موضوع، مراجعی ۲۸ ساله است که به خاطر اعتیاد و به هدف درمان نزد یک مشاور روانشناس آمد. بعد از گذشت چندین جلسه مشخص شد که این خانم بهغیراز مسئله ترک اعتیاد، اهداف شخصی خود را نیز دارد. مشاور با همکار خود که یک کوچ زندگی بود، برای حمایت از اهداف مراجعش تماس گرفت و آنها هر سه با هم برای یافتن یک برنامه عملیاتی مستحکم برای مراجع شروع به کار با یکدیگر کردند.
مشاوران و کوچها، میتوانند رابطه منتورینگ داشته باشند. بهعنوانمثال یک کوچ تازهکار که در پیشبرد کسبوکار کوچینگ خود به مشکل برخورده است، از یک روانشناس دارای سالها تجربه موفق، سؤالهایی درباره شیوه راهاندازی کسبوکارش میپرسد و روانشناس بهعنوان یک منتور راههایی را به او نشان میدهد تا پتانسیلهای فوقالعاده خودش را به واقعیت تبدیل کند،مسیر موفقیت شخصی خود را بیابد، بلادرنگ اقدام کند و آنها را با سؤالهای کوچینگی اساسیتری توسعه دهد.
کلام آخر
هر سه رویکرد کوچینگ، منتورینگ و مشاوره مؤثر هستند و مقایسههای بسیاری میان آنها صورت گرفته است. برداشتهای تحقیرآمیزی هم نسبت به این حرفهها مطرح شده است که برای پیشرفت و همکاری بین این حوزهها مفید نیست. با درک عمیقتر از نقشهای هر کدام از این تخصصها، افراد بیشتری میتوانند چارچوب ذهنیِ “فراوانی و همکاری” را در خدمترسانی به یکدیگر اتخاذ کنند.
کنار گذاشتن ایگو برای کسب این چارچوب ذهنی، مرحله مهمی برای درک کوچینگ، منتورینگ و مشاوره است. همه این رویکردها بهنوبه خود مفید هستند و میتوانند به دیگران در مسیر رسیدن به زندگی موفقیتآمیز کمک کنند. مسلماً با افزایش آگاهی در هر کدام از این رویکردها، همکاری میان آنها نیز روبهپیشرفت خواهد بود.