تلاش برای راضی نگه داشتن دیگران

آیا تا حالا مچ خودتان را هنگامی‌که می‌خواهید بگویید “نه”، اما می‌گویید “بله”، گرفته‌اید؟
یا وقتی سرتان را به نشانه موافقت تکان می‌دهید، درحالی‌که در واقع  اصلاً موافق نیستید؟ شاید حتی به نقطه‌ای رسیده باشید که از دست خودتان احساس ناراحتی می‌کنید، اما به‌نظر می‌رسد که انجام این کار هنوز هم آسان‌تر است. می‌توانم درک کنم که شما چه احساسی دارید، چون قبلاً من هم این مشکل را داشتم، تا وقتی که فهمیدم این موضوع من را عقب نگه‌داشته است.

من شخصا ً برچسب زدن، خصوصاً به مردم را دوست ندارم. اما اگر عمل کردن طبق نظر خودتان برایتان دشوار است، می‌توانید جزو آن اشخاصی باشید که اغلب به آنها مردم راضی کن گفته می‌شود.

ایمی مارین فعال اجتماعی و درمانگر بالینی می‌نویسد:

افرادی‌که در تلاش برای راضی کردن دیگران هستند، این موضوع نشانه‌ای از موضوعی عمیق‌تر و مرتبط با ارزش خود فرد است. آن‌ها امیدوارند که گفتن بله  به هر چیزی‌که از آن‌ها درخواست می شود به آن‌ها کمک خواهد کرد که احساس پذیرفته شدن و دوست داشتنی بودن داشته باشند. این افراد احتمال دارد در گذشته با خشونت یا نوعی بدرفتاری مواجه شده باشند. تجربیات گذشته باعث به وجود آمدن یک الگوی نجات و بقا در آنها شده است. آن‌ها در طول زمان آموخته‌اند که موافقت با هر چیزی می‌تواند به ایشان کمک کند تا ایمن بمانند .

ما می‌خواهیم دوست داشته شویم، چون به ما احساس تعلق می‌دهد. و نیاز به تعلق یکی از ابتدایی‌ترین نیازهای عاطفی انسان است. این یک نیاز قبیله‌ای است. در سال‌های گذشته، همه ما در قبایل زندگی می‌کردیم، ماهی می‌گرفتیم و باهم شکار می‌کردیم، آشپزی می‌کردیم و از هم محافظت می‌کردیم. گفته شده‌است که اگر تعدادمان بیشتر باشد، امنیت بیشتری خواهیم داشت  و قطعا ً این مورد در جوامع قبیله‌ای نیز صادق بوده‌است. زندگی در یک قبیله به این معنا بود که ما زنده خواهیم ماند پس هرچه می‌توانیم برای ماندن در آنجا انجام می‌دهیم.

حتی در دنیای مدرن امروزی نیز ما ذاتا ً برای زنده ماندن برنامه‌ریزی کرده‌ایم. اگرچه ممکن است ما اکنون به شکل قبیله‌ای  زندگی نکنیم، اما هنوز هم همان نیاز به احساس تعلق را داریم. و در طول زندگی، انواع الگوهای رفتاری را توسعه می‌دهیم تا اطمینان حاصل کنیم که متعلق به جایی هستیم.

اشخاص مردم راضی کن می‌ترسند که دوست داشته نشوند و فکر می‌کنند که اگر موافق نباشند، از گروه کنار گذاشته شده و طرد می‌شوند. این یکی از آن الگوهای رفتاری مبتنی بر بقا است و واقعا ً در این خصوص خوب عمل می‌کند.

مشکلی که در اینجا وجود دارد این است  که:
اگر به طور پیوسته نیازهای دیگران را مقدم  بر نیازهای خود قرار دهید، به احتمال زیاد در نهایت هویت‌تان از بین میرود و اگر شما به طور مرتب نظرات خود را برای جلب رضایت دیگران کنار بگذارید، ممکن است هویت خود را از دست بدهید.

زمانی که هویت خود را از دست می‌دهید، تفکر شما پر از ابهام می‌شود. شروع به زندگی کردن از طریق “شایدها” به جای “خواستن‌ها” می‌کنید. اطمینان خود را به آنچه باور دارید از دست می‌دهید و به سختی متوجه چیزهایی خواهید شد که به واقع “می‌خواهید.”

در دراز مدت، این می‌تواند باعث ناراحتی و از دست دادن موفقیت‌های شما شود. این کار باعث می‌شود که شما با پتانسیل کامل خود زندگی نکنید و حتی ممکن است منجر به افسردگی شما شود. خبر خوب این است که این رفتار می‌تواند تغییر کند؛ این تغییر یک فرآیند است و زمان می‌برد. شکستن الگوهای بقا آسان نیستند. اما ایجاد تغییرات کوچک به زودی نتیجه مطلوب را به همراه خواهد داشت. این تغیییرات کوچک با گام‌های زیر قابل انجام است:

۱. آگاهی‌تان را نسبت به رفتارهایی که با هدف جلب رضایت انجام می‌دهید، افزایش دهید.

اگر شما قبلا ً نسبت به این گرایش‌ها آگاهی کامل داشته‌اید، فوق‌العاده است، اما اغلب افراد اینطور نیستند. این عادت می‌تواند چنان ریشه گرفته باشد که خودکار شده باشد. قبل از اینکه توجه‌تان به آن جلب شود، زمانی که واقعا ً مخالف هستید، موافقت کرده‌اید. یا گفتن “بله” وقتی شما واقعا می‌خواهید بگویید: “نه”. حتی پیشنهاد کسی برای انجام کاری، در زمانی‌که لیست‌تان به‌طورکامل پر شده‌است، می‌تواند تمایلی برای راضی نگه داشتن یا تأیید آن شخص ایجاد کند.

به همین دلیل، برای آگاه ماندن با قصد تغییر، همراه با توجه، تعهد کامل لازم است. تصمیم بگیرید که به‌طور کامل از انگیزه‌های راضی کردن دیگران در خود آگاه باشید.
لیستی از تمام چیزهایی که به‌طور معمول در تلاش برای راضی کردن دیگران انجام می‌دهید، را تهیه کنید. سپس، هر بار که آن‌ها را انجام می‌دهید، توجه نمایید و تصمیم بگیرید که چگونه دفعه بعدی که تکرار شد، می‌توانید آن‌را تغییر دهید و جور دیگری رفتار کنید.

۲. برچسب مردم راضی کن را بردارید.

یک دلیل وجود دارد که من برچسب زدن را دوست ندارم: اینکه برچسب زدن، پتانسیل کافی برای تبدیل شدن به هویت ما را دارد. فوق‌العاده است که از گرایش‌های خود برای جلب رضایت دیگران آگاه شویم. اما اگر ما به‌طورکامل با آن هم‌هویت شویم، به نوعی می‌تواند به هویت اصل ما تبدیل شود.

برچسب منفی زدن به خودتان می‌تواند بر احساس ارزش‌مندی درونی شما تأثیر بگذارد و این امر می‌تواند باعث شود که شما این دیدگاه راکه تا چه اندازه  فرد جالبی هستید را واقعاً از دست بدهید.

هرگز خود را به عنوان “مردم راضی کن” توصیف نکنید. در عوض رفتار “راضی کردن مردم” خود را توصیف کنید، اگر تصمیم دارید آن رفتار را تغییر دهید.

۳. یک حس قوی درباره‌ی اینکه چه کسی هستید، ایجاد کنید.

وقتی که ما به شدت از کسی که واقعا ً هستیم و آنچه که برای آن ایستاده‌ایم، آگاه می‌شویم، حسی قوی از خویشتن را تجربه می‌کنیم. همانطور که در این مورد به وضوح بیشتری دست پیدا می‌کنیم، گرایش دیدگاه ما به یک سو بسیار مشکل است.

اگر برای مدتی طولانی دیگران را راضی کرده باشید‌، احتمالاً امکان دیدن آنچه برای شما مهم است را از دست داده‌اید. و بدون این بینش، احتمالاً نظری درباره‌ی خود نداشته باشید؛ یا شاید با اطمینان ندانید که آن چیست.

داشتن درک عمیق از ارزش‌های اصلی شما برای دانستن آنچه در انتظار آن هستید، ضروری است. این باعث تقویت حس هویت در شما می‌شود، احساس ارزش‌مندی خویشتن و توانایی شما برای صحبت کردن با ذهن‌تان را افزایش می‌دهد.

ارزش‌های هسته‌ای، باورهای بنیادین یک فرد هستند. هر تصمیم و انتخابی که ما می‌گیریم، توسط ارزش‌های ما هدایت می‌شود و این بر رفتارهای ما تأثیر می‌گذارد. دانستن ارزش‌های شما به شما کمک خواهد کرد تا به مرزهای خود متصل شوید و بگویید “نه” وقتی منظورتان “نه” است.

هنگامی‌که توانمندی درونی و اعتماد به نفسی را در افرادی که ارزش‌هایشان را شفاف کرده‌اند، می بینم، همیشه مرا به هیجان می‌آورد. شما می‌توانید با نگاه کردن به جنبه‌های مختلف زندگی خود که برای شما از همه مهم‌تر هستند، شفافیت را در ارزش‌های خود به دست آورید. مهم‌ترین جنبه‌های شما آن‌هایی هستند که بیشتر وقت و انرژی خود را صرف‌شان می‌کنید. سپس  به آنچه که به طور خاص بیشترین اهمیت را در بین جنبه‌های زندگی شما دارد، عمیق‌تر بپردازید.

۴. باورتان را برای حمایت از انتخاب‌های جدیدتان تنظیم کنید.

همه ارزش‌ها فراتر از یک کلمه هستند. پشت هر یک از آن‌ها مجموعه‌ای از عقاید وجود دارند.

عقاید شما به افکارتان تبدیل می‌شوند، افکار شما به اعمال ، اعمال شما به عادت‌ها و عادات شما به ارزش‌های شما تبدیل می‌شوند.

ماهاتما گاندی

و این چرخه‌ای بی‌پایان است. ارزش‌های شما و باورهای مرتبط آن‌ها بر افکار، عادت‌ها، اعمال و کلمات شما تأثیر می‌گذارند. اگر باورهای پیرامون ارزش‌های شما بیش از حد عمومی و ناپایدار باشد، آن‌ها می‌توانند باعث شوند که شما تغییر دادن عادت‌ِ جلب رضایت دیگران در خود را متوقف کنید. ارزش‌های مشابه با کمک کردن، مهربانی و حمایت، اغلب باورهای ناپایدار متصل به آن‌ها را دارند .

به عنوان مثال، باوری مانند “من همیشه برای افرادی‌که به من نیاز دارند در دسترس هستم” بسیار کلی است و می‌تواند شامل هر فردی که می‌شناسید، باشد. و کلمه ای مثل “همیشه” یک کلمه‌ی جامعی است که هیچ استثنایی برای این قانون ندارد. به خاطر داشته باشید که کلمات شما به اعمال شما تبدیل می‌شوند.

زمانی‌که این باورها را تنظیم می‌کنید، به نظر می‌رسد عادت‌های جدید راحت‌تر تبدیل به اعمال خواهند شد. به عنوان مثال، “من نهایت تلاش خود را می‌کنم که به خاطر عزیزان و دوستانم آنجا باشم.” این باور بسیار مشخص‌تر است و برای استثناها اجازه‌ی وجود و فضایی می‌دهد. این به انتخاب‌های جدید شما کمک می‌کند. پس اجازه دهید آنچه را که حقیقتا ً باور دارید را کاوش نموده و در صورت نیاز تغییرات لازم را  انجام دهید .

۵در مورد کلمه “نه” احساس خوشحالی کنید.

اگر ما کاملا ً با خودمان صادق باشیم، اغلب افراد ترجیح می‌دهند که برای درخواست های‌شان جواب بله بگیرند. ما دوست نداریم مردم را ناامید کنیم و دوست داریم احساس کمک کردن نماییم .

مسأله این است که اگر ما همیشه نیازهای دیگران را در اولویت قرار دهیم، موضوعاتی که برای ما مهم است اغلب نادیده گرفته می‌شود. و طولی نمی‌کشد که بینش نسبت به اولویت‌های خود را از دست می‌دهیم تا زندگی‌مان را با معیارهای افراد دیگر زندگی کنیم .

اگر می‌خواهید کاری انجام شود آن را به یک فرد پرمشغله واگذار کنید.
اگر شما یکی از “افراد پرمشغله” هستید، به احتمال زیاد همیشه “بله  می‌گویید.

این یک تغییر ساده در حرکت از کلمه “بله” به کلمه “نه” نیست. در تجربه من، شروع به تغییر می‌تواند کمی سنگین و دشوار باشد. تقریبا ً شبیه به نوسانات آونگ از شخص مردم راضی کن به شخص درخواست کننده، است و کلمه‌ی “نه” تقریبا ً به بیرون پرتاب شدن ‌است. احتمالا ً به این دلیل است که شما مدت مدیدی است که وقتی احساس دلخوری دارید، “بله”گفته‌اید، یا کلمه‌ی نه، در شما احساس گناه ایجاد می‌کند.

” نه” فقط یک کلمه است، درست مانند کلمه “بله.”  معنایی که ما به آن می دهیم، باعث می‌شود که آن‌را به شکل خاصی احساس کنیم. و این احساس بر چگونگی گفتن آن کلمه تأثیر می‌گذارد.

۶٫ احساس آسودگی را با گفتن “نه” تمرین کنید.

در  NLP(برنامه ریزی عصبی- کلامی) از یک تکنیک بنام  Collapsed Anchor زنجیر متلاشی استفاده می‌کنند تا به شما کمک کند هر گونه احساسات منفی مرتبط با یک کلمه را رها کنید.  بازنویسی هرگونه باور غیرقابل تحمل، یک فرآیند قدرتمند است.

این چیزی است که اگر توسط یک متخصص واجد شرایط انجام شود، به‌راحتی مورد توجه قرار می‌گیرد. اما راه‌هایی برای کار کردن به‌طور شخصی در این زمینه وجود دارد. عادت کردن به گفتن این کلمه در نهایت باعث متلاشی شدن زنجیر می‌شود. اما راه‌هایی وجود دارند که شما می‌توانید این‌کار را در ابتدا با تمرین در خانه انجام دهید. سعی کنید موسیقی شاد مورد علاقه خود را روشن کنید، سپس جلوی آینه بایستید. وقتی کلمه‌ی “نه” را تکرار می‌کنید، لبخند بزنید تا زمانی که احساسات منفی از بین بروند.

هنگام گفتن “نه” کلمات خود را دوباره تعبیر دهید.

 “نه” گفتن ممکن است برای شما مشکل باشد ، چون نمی‌دانید چگونه آن‌را بیان کنید. حتی ممکن است از ناامید کردن طرف مقابل بترسید. به همین دلیل ممکن است به داستان‌های طولانی‌تری از این که چرا نمی‌توانید با درخواست آن‌ها موافقت کنید، روی بیاورید. شما واقعا ً هیچ توضیحی به کسی بدهکار نیستید، اما توضیح دادن به آن‌ها آسان‌تر است .

مسأله این است که گاهی اوقات یک داستان طولانی می‌تواند بهانه‌ای به‌نظر برسد. این می‌تواند باعث شود که شما احساس اضطراب کنید. بنابراین به شما کمک می‌کند بدانید چطور بدون توضیح دادن درباره‌ی خودتان، یک دلیل خوب بدهید .

در طول سال‌ها، من چند روش برای گفتن “نه” بدون استفاده از توضیح اضافی یاد گرفته‌ام: “می‌توانم ببینم این موضوع چقدر برای شما مهم است، اما به خاطر مسائل شخصی تحت فشارم.”

“دوست دارم با شما بیایم، اما درحال حاضر کار دیگری برای انجام دارم. ”

یا حتی می‌توانید بگویید “نه” و با یک جایگزین، به آن‌ها در دراز مدت کمک کنید:

“من قادر نیستم درحال حاضر این‌کار را برای شما انجام دهم، اما دفعه‌ی دیگر می‌توانم سریعاً نحوه‌ی انجامش را به شما نشان بدهم یا دستورالعمل‌هایش را به شما می‌دهم.”

زمانی را صرف انتخاب سناریوی مورد استفاده‌تان کنید. شما حتی می‌توانید آن‌ها را بنویسید یا در مقابل آینه تمرین کنید .

استفاده از قدرت مکث

 پاسخ‌های عادی ما ناخودآگاه هستند و علت آن این است که ما برای مدتی طولانی آن‌ها را انجام داده‌ایم. به این معنی است که ما می‌توانیم بدون فکر کردن، به روش معمول خود پاسخ دهیم. حتی در موقعیتی که پاسخ فوری نمی‌دهید نیز احساس می‌کنید که باید پاسخ فوری بدهید. دادن پاسخ فوری به این معنی است که همه چیز می‌تواند به روشی که شما نمی‌خواهید انجام شود.

تصمیم بگیرید قبل از واکنش،  مکث کنید و این‌کار به شما کمک خواهد کرد. در ابتدای هر روز تصمیم بگیرید تا قبل از جواب دادن مکث کنید. همان‌طور که تصمیم به آگاه بودن نسبت به اتفاق‌ها را گرفتید، ذهن‌تان در لحظه به شما یادآوری خواهد کرد.

اگر مطمئن نیستید چه پاسخی می‌خواهید بدهید، وقت بخواهید و به فرد اطلاع دهید که پاسخ‌تان را به اطلاع آنها خواهید داد. یا، یکی از کارهای مورد علاقه من این است: به آن‌ها بگویید که اول باید تقویم خود را چک کنید.

همچنین می‌توانید نگاهی به کتابی درباره این موضوع بیندازید:  برای مثال “هنر نه گفتن.”

مطالب نهایی

 تغییر از فردی مردم راضی کن به فردی که حقیقت خود را بیان میکند و خودش است،  یک فرآیند است. این به این معنی است که این تغییر یک شبه اتفاق نمی‌افتد .

به‌راحتی می‌توانید مکرراً خودتان را زمانی‌که خطاهایی ناشی از بی‌دقتی انجام داده‌اید، سرزنش کنید. اما در نهایت این‌کار احساس خود ارزشمندی شما را کم می‌کند، که مخالف آن چیزی است که قصد انجام آن را دارید .

با خودتان مهربان باشید .

توجه داشته باشید که در کجا تغییرات کوچکی ایجاد می‌کنید، سپس خودتان را تحسین کنید.  همان‌طور که این‌کار را می‌کنید، اعتماد به نفس شما افزایش خواهد یافت. در این‌صورت برای ایجاد تغییرات بزرگ‌تر در دفعه بعدی احساس اشتیاق بیشتری خواهید داشت. و شما پذیرش کامل خود را آغاز و به خود اصیل‌تان عشق می ورزید.

نویسنده: Deb Johnstone