رهایی از افسردگی

میگویند افراد با تنها عامل هیجان مثبت نمی توانند احساس خوشبختی بکنند. هیجان مثبت برای احساس خوشبختی کافی نیست و شما باید مقوله واقعی بودن و معنادار بودن و غیره راهم برای رسیدن به آن دنبال بکنید. 

_ پیچیده بودن مقوله افسردگی و مبتذل بودن ساده نگاه کردن به افسردگی 

افسردگی را یک بیماری ساده در نظر نگیرید، زیرا صرفا یک بیماری دانستن افسردگی در واقع خیلی مبتذل کردن مقوله افسردگی است. برای هر بیماری ، فرد بیمار نزد متخصص آن بیماری خودش می روید و برای افسردگی هم فرد باید سراغ روانپزشک برود. پس باید بدانیم افسردگی خیلی پیچیده تر از این توضیحات است و یک عده متاسفانه خیلی مقوله افسردگی را ساده‌سازی کردند و با نگاهی تقلیل‌گرایانه گفتند مثلاً افسردگی به دلیل برهم خوردن هورمونها در مغز یا کاهش ترشح سروتونین است. لذا باید گفت که این نگاه درست نیست و افسردگی خیلی پیچیده تر از تمام این توضیحات است. 

نکته : می توان گفت افسردگی به نوعی تصویر در آینه خوشبختی است. یعنی وقتی شما احساس خوشبختی ندارید احساس افسردگی می کنید. به عبارتی میتوان گفت مطالب این درسگفتار به افراد افسرده کمک میکند تا از چاله افسردگی بیرون بیایند و فردی معمولی بشوند و به افراد معمولی کمک میکند به سمت افزایش احساس خوشبختی در زندگی خود حرکت کنند.

تقسیم‌بندی افسردگی در سه دسته 

۱-عده ای می گویند ما هر چه به زندگیمان نگاه می کنیم، هیچ هیجان مثبتی نداشتیم و یک روز شاد نداشتیم. 

۲-عده ای درباره انسانهای افسرده می گویند ، افسرده‌ها انسانهایی هستند که در زندگی احساس رضایت ندارند، و یا احساس می‌کنند بازنده loser هستند، چون می بینند بقیه صاحب مال و اموال شده‌اند، ولی آنها چیزی ندارند. این افسرده‌ها مثلا می گویند من خوب هم خوش گذرانده‌ام و اتفاقاً خیلی از این افراد می‌گویند ما همیشه در حال مستی و نشئگی مواد بودیم، ولی الان حس میکنیم که باختیم، همه زندگی خودمان را به باد داده ایم، در این افراد عنصر رضایتمندی از زندگی کم است یا کلا نیست. 

۳-عده‌ای دیگر از انسانهای افسرده می‌گویند احساس می‌کنیم که زندگی پوچ است، ما اصلاً برای چه به دنیا آمده ایم؟ برای چه اصلاً زنده ایم، انگار زندگی هیچ هدفی ندارد، هرچه تلاش می کنیم و جون می کنیم، آخرش قرار است، بمیریم. این افراد به نهیلیسم یا پوچی رسیدند و احساس می کنند، زندگی فایده ای ندارد، حتی هر خوشی که باشد ما آنها را تجربه کرده‌ایم، حسرت به دل نیستم، همه جای دنیا را گشته‌ایم، حتی کارهایی کرده ایم که چون اینجا خانواده نشسته نمی توانیم بگوییم، ولی با تمام این تفاسیر حس می کنیم زندگی پوچ است و می‌خواهیم خودمان را بکشیم.

سه نوع دیدگاه افراد برای افسرده نشدن 

الف- عنصر اول یعنی هیجان مثبت را برای خوشبختی در زندگی حتما لازم دارید.

ب- در هر حال باید دستاورد داشته باشید و اگر به جایی نرسیدید و هیچ دستاوردی نداشتید، حتی برای برخی دستاورد می‌تواند معنوی باشد، مثلاً فرد می گوید من آدم خوشنامی هستم، در جمع همه به من اعتماد دارند، معتمد محل هستم و وقتی اسم من می آیند همه حس احترام را برای من دارند. در واقع اینها به عنصر رضایت از زندگی اهمیت می دهند. 

ج- می توانید در تمام عمر سختی کشیده باشید و یک روز با هیجان مثبت نداشته باشید، ولی برای زندگیتان معنی پیدا کنید و افسرده نشوید. 

ولی اگر هیچ یک از این سه عنصر گفته شده را فردی نداشته باشد، تبعا فرد نمی تواند با افسردگی مبارزه بکند. 

هیجان مثبت ممکن است منجر به انجام یک کار سازنده بشود 

نتیجه جالب پژوهش این است: هیجانات مثبت در چند ساعت بعد از تجربه شدن در فرد به انجام یک کار سازنده در فرد منجر شده‌اند، یعنی کسی که گفته من الان دارم میخندم، چند ساعت بعد داشته یک کار مفید و سازنده می‌کرده و همچنین برعکس. یعنی می‌خواهد بگوید هیجان مثبت یک استارت است. وقتی خلق فرد بالا می رود و به یک چیز می خندد یا از یک چیز خوشش می آید یا در حال یک عیش و نوش است، پس در واقع یک هیجان مثبت در او بالا میرود، آن وقت این تجربه هیجان مثبت، یک استارت زدن برای این می‌شود که فرد برود و یک کار مفید و سازنده بکند. بعد کار مفید و سازنده خودش موجب آوردن هیجان مثبت بعدی برای فرد میشود. 

یعنی بیرون آمدن یا افتادن در داخل افسردگی شبیه موفقیت یک بنگاه اقتصادی است. یعنی فرد در بنگاه اقتصادی سود می کند، سود را صرف سرمایه‌گذاری میکند، و در نتیجه سود بیشتری به دست می‌آورد و یا برعکس، اگر سود نکند، شروع می‌کند از قسمت های ضروری ساختار بنگاه اقتصادی خود می زند، در نتیجه ضرر بیشتری می‌کند و در نهایت ورشکست می‌شود. پس به همین دلیل این نوع رفتار درمانی افسردگی این پیام را می دهد که هر وقت در یک گودال افتادی از کندن گودال خودداری کن، و لذا باید سعی کنی هیجان مثبت را شلیک کنی. 

هیجان مثبت را حتی از امور سخیف هم دریافت کنید 

این کتاب چگونه از چاله یا گودال افسردگی در آمدن را توضیح داده است و یک جمله جالبی دارد که می گوید: وقتی در آن چاله هستید، جرات کن که حتی سطحی باشی، (dare to be superficial) که dare به معنی جرات کردن و superficial به معنی سطحی نگری یا سطحی بودن است. یعنی وقتی اوضاع بی ریخت است، حتی با امور سطحی و سخیف و حتی مبتذل مثل یک آهنگ مبتذل باید بتوانی استارت بزنی و موتور را روشن کنی. افسرده ها آنهایی هستند اجازه هدونیسم را به دلایل مختلف مثل کمال گرایی یا سخت گیری فردی به خود نمی‌دهند. مثلاً فرد می‌گوید آخه من باید به این فیلم بخندم، آخه این فیلم خنده دار است، آخه دیدن این فیلم سخیف چه هدف درستی دارد ، آخه این ادبیات سخیف یا این فیلم سخیف یا این سرگرمی سخیف چه است. ولی برای درمان افسردگی به فرد گفته می شود راهی نداری، و باید بدانی راهی که بخواهی چرخه خوشبختی را فعال کنی، یعنی استارت زدن موتور و روشن شدن آن موتور خوشبختی با دریافت هیجان مثبت شروع می شود. پس باید هیجان مثبت شکل بگیرد. 

جمع بندی مطالب گفته شده

۱-اولین اصل برای رهایی از افسردگی یا رسیدن به خوشبختی ایجاد یک هدونیسم اولیه است.

۲-همانطور که در مقاله گفته شده در فوق دیدیم وقتی در یک ساعاتی هیجانات مثبت دارید، در چند ساعت بعد امکان انجام یک کار مفید در شما بالا میرود، و کار مفید فقط به معنی کار اداری نیست، بلکه کاری هم است که با ذهن خلاق و هدفمند و سازنده انجام میشود. برعکس مطلب فوق هم امکان پذیر است .مثلاً کسی که ورشکست شده چون نمی تواند بهره قسط‌های خود را بدهد بعد مجبور می شود اموال خود را بفروشد و باز در نتیجه سود او پایین تر می آید، مثل همین مثال گفته می شود که انسان ها هم در از دست دادن خوشبختی و ابتلا به افسردگی همینطور ورشکست می‌شوند.

۳-پس موتور خوشبختی را باید با یک فعالیت‌هایی آغاز کنید که بدانید این فعالیت علاوه بر اینکه هیجان مثبت در شما ایجاد می کند، بتواند به صورت بالقوه شما را به پله بعدی یعنی موفقیت هدایت کند و اگر آن را پیدا کردی، می توانی از افسردگی دربیایی و یا به خوشبختی برسی. ولی اگر بخواهی از هزینه ها بزنی و بگویی که مثلاً این خنده ها و این خوش گذرونی های سطحی چه فایده‌ای برای من دارد، و آنوقت به دلیل این طرز فکرت به سمت این تجارب هیجان مثبت نروی از چاله افسردگی بیرون نمی‌آیی.پس باید بدانید که فایده‌ آغاز فعالیتهایی که موجب هیجان مثبت میشوند این است که این خوش‌گذرانی‌ها سرمایه اولیه استارت موتور هیجان مثبت یا فعالیت سازنده بعدی شما را تشکیل می دهد.

۴-پیتر لوینسون میگفت رمز خوشبختی یا درآمدن از چاله افسردگی این است که کاری کنید یک هیجان مثبت ولو اگر به صورت سطحی و سخیف هم باشد، در شما شکل بگیرد، ولی به شرط اینکه آن هیجان مثبت بصورت بالقوه بتواند پاداشهای بعدی برای شما بیاورد. به عبارت دیگر به نوعی باشد که منجر به هیجان مثبت بعدی و سپس منجر به موفقیت بعدی بشود، و در نهایت به سمت عنصر بعدی حرکت کند و در صورت تکرار این چرخه، نهایت منجر به درآمدن از چاله افسردگی یا رسیدن به خوشبختی خواهد شد.