هدف از مدیریت ، هدایت افراد در جهتی است که با استفاده از منابع در دسترس، به نحو کارآمد و موثر به اهداف و آرمانهای مطلوب و یکسانی دست یابند. عملکردهای مدیریتی در مدیریت کسب و کار شامل مواردی همچون سازماندهی، رهبری، برنامهریزی، ارتباط با کارمندان و ارزیابی و کنترل است.
برخی از افراد فکر میکنند بهترین راه برای ارزیابی آینده شرکت و ارزش فعلی آن به تجربه و کیفیت مدیرانش بستگی دارد و البته که این تصور درستی است. مدیریت برای یکپارچگی و جمعبندی تلاشها به منظور دستیابی به اهداف شرکت ضروری است. مدیران وظیفه دارند تا سرمایهگذاری را مورد بررسی قرار دهند و تصمیمگیری نمایند. آنها همچنین به تغییر و توسعه منابع مالی، طبیعی، انسانی و تکنولوژیکی میپردازند.
مقیاس مدیریت میتواند از یک فرد در سازمان، تا هزاران مدیر در شرکتهای بزرگ چند ملیتی که شعبههایی در سراسر جهان دارند را شامل شود. در سازمانهای بزرگتر، سیاستها بر اساس مدیران تدوین میشود و سپس به تایید هیات مدیره یا سرپرست ارشد اجرایی میرسد.
مدیریت کسب و کار چگونه است؟
مدیریت کسب و کار یعنی مدیریت هماهنگی و سازماندهی فعالیتهای کسب و کار. این تعریف معمولا شامل تولید و تامین مواد اولیه، پول و ماشینآلات میشود و با مهارتهای نوآوری و خلاقیت و بازاریابی ارتباط زیادی دارد. مدیریت سازمان مسئول برنامهریزی، سازماندهی، جهتدهی و ارزیابی منابع کسب و کار است تا اهداف سیاستهای شرکت تحقق یابد.
در مدیریت کسب کار از ابزارهایی برای اقدامات تاکتیکی و برنامهریزی استراتژیک اقدامات، فرآیندها، سیاستها، خط مشیها و رویهها استفاده میگردد که به آن سیستم مدیریت کسب و کار ( Business Management System ) یا BMS گفته میشود. کاربرد این سیستم مانند تمام فعالیتهای مدیریتی دیگر در استقرار، اجرا و توسعه برنامهها و سیاستهای کسب و کار است.
تاکتیکهای مدیریت کسب و کار نیز به عنوان فعالیتهایی شناخته میشوند که استانداردهای کسب و کار طبق سیاستهای تعیین شده در شرکت را دنبال میکنند. راه حلهای تاکتیکی تنها باید در هنگام تصمیمگیری مورد نظر قرار بگیرند. این راه حلها فقط در بازههای زمانی مشخص شده در استراتژی مدیریتی کاربرد دارند و برای آنها میتوان برنامههای ویژهای تدوین کرد.
ایده اصلی سیستم مدیریت کسب و کار این است که ابزارهایی برای بازبینی، برنامهریزی و ارزیابی هدفها در اختیار مدیریت قرار گیرد و کارایی کسب و کار اندازهگیری شود. این سیستم با هدف اثرگذاری و بهبود مستمر فرآیندهای شرکت طراحی میگردد و بنیانی را برای هر دو جنبه تصمیمگیری تاکتیکی و استراتژیک کسب و کار فراهم میکند تا روندها، فعالیتها و ماموریتهای سازمان در راستای تامین نیازها و رضایت مشتری به درستی انجام پذیرد.
بنابراین به طور خلاصه، مدیریت کسب و کار ، بهکارگیری فرآیند مدیریت در یک سازمان مشخص است. یک مدیر کسب و کار ممکن است دارای سطح وسیعی از مسئولیت باشد که این بستگی به سازمان موردنظر دارد. با این وجود برخی عملکردهای کلی در همه کارهای مدیریتی موجود است که شامل: برنامهریزی، سازماندهی، تعیین کارکنان، جهتدهی امور، کنترل و بودجهبندی میشوند.
برنامهریزی در مدیریت کسب و کار :
یک مدیر کسب و کار ملزم به برنامهریزی و آمادهسازی سازمان جهت رسیدن به اهداف مورد نظر است که ممکن است شامل کارهای مختلفی شود از جمله برآورد بودجه، تحقیق بازار و ارائه استراتژی. به طور اساسی این عملکرد نشاندهنده محل قرارگیری سازمان، جهتگیری آن و چگونگی تأمین منابع است.
سازماندهی
زمانی که اهداف تعریف شدند، مدیر کسب و کار مسئولیتهای مورد نظر را تشخیص داده، افراد را مورد آنالیز قرار میدهد و ابزار مورد نیاز را برآورد میکند و به تقسیم وظایف میپردازد. این مرحله ممکن است شامل بازبینی سازمان، توسعه گروههای جدید و یا تعریف مشاغل جدید باشد. هدف ایجاد محیطی بهینه برای عملکرد مؤثر و نتیجهبخش است.
تعیین کارکنان در مدیریت کسب و کار :
پیدا کردن فرد مناسب جهت کارهای مختلف بخش بسیار مهمی از مدیریت کسب و کار است. تعیین مشاغل مورد نیاز، آمادهسازی تعاریف کارها، انتخاب و آمادهسازی از جمله بخشهای مختلف کار یک مدیر است. یک مدیر خوب معیارهایی از قبیل تنوع، اخلاق، سیاست و سایر پارامترهای مورد نیاز برای هر کار را در محیط کسب و کارش تشخیص میدهد.
جهتدهی امور :
نکته جالب در مورد جهتدهی امور به دست آوردن نقطه بالانس بین کارکنان مورد نیاز و تولید اقتصادی است. این امر شامل تخصیص مناسب منابع و فراهم نمودن سیستم حمایتی است که به مسائل سریعاً پاسخ دهد. یک مدیر کسب و کار لازم است با داشتن شخصیت فردی بالا، به کارکنانش روحیه داده و آنها را جهت دستیابی به اهداف مشترک هدایت کند.
کنترل :
کنترل عبارت است از ارزیابی کیفیت در تمام مراحل سازمان. یک مدیر کسب و کار با دنبال کردن کارها و مقایسه آنها بر اساس یک نقشه استراتژیک، انحراف از هدف را به حداقل میرساند. کنترل امور شامل تحلیل هزینهها، مدیریت اطلاعات، اندازهگیری عملکرد و عملکرد بهموقع است.
بودجهبندی :
دنبال نمودن و بازبینی بودجه یکی از عوامل بسیار بحرانی موفقیت هر مدیر است که اغلب توسط دورههای آموزشی مختلف مدیریت قرارگرفته و معمولاً شامل فاینانس، محاسبات و نرمافزارهای محاسبه بودجه میشود.
درست است که راه اندازی یک کسب و کار همیشه با مشکلات و سختی های زیادی همراه است، اما نتیجه ای که کارآفرینان از آن به دست می آورند این سختی ها را جبران می کند. هنگامی که شما به یک کارآفرین تبدیل می شوید، آزادی ها و انعطاف پذیری بسیاری در کار خود به دست می آورید که لذت واقعی کارآفرین بودن، در مقابل کار کردن به عنوان یک کارمند را به شما می شناساند؛ و با داشتن یک ذهنیت درست و درک مناسب از سختی هایی که قرار است با آنها رو به رو شوید، می توانید یک برنامه ریزی دقیق برای مواجهه با سختی های کار طراحی کنید.
رشد در یک کسب و کار
مطالعات زیادی نشان می دهند که تعیین کردن اهداف مناسب رابطه ی نزدیک و مهمی با عملکرد موفق کسب و کار شما دارد. اساسا کسب و کار هایی که اهداف خود را دقیق انتخاب می کنند معمولا به موفقیت های مالی بیشتری دست پیدا می کنند. اهداف به صاحبان کسب و کار ها این امکان را می دهد تا خود و کارکنان خود را ارزیابی کنند، منابع را به بهترین شکل اختصاص بدهند، و راه ها و جهت های مختلف را به مدیران ارائه می دهند.
برای افزایش احتمال موفقیت و پیشروی در کار، پیشنهاد ما این است که هر یک از اهداف خود را به صورت دقیق تعریف کرده و چگونگی رسیدن به آنها را مشخص کنید. فراموش نکنید که اهداف شما باید واقع گرایانه باشد، همچنین آنها را بر اساس زمان بندی های دقیقی تعریف کنید.
برای برنامه ریز و تعیین بهتر اهداف، پیشنهاد می کنیم اهداف را به سه دسته ی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت تقسیم کنید.
- اهداف کوتاه مدت (short term goals) مربوط به جریان یا گردش مالی و فروش است؛
- اهداف میان مدت (mid term goals) شامل استخدام افراد به بهترین شکل است؛
- و اهداف بلند مدت(long term goals) معمولا به ثروت و وضعیت مالی صاحب کسب و کار مربوط می باشد.
اهداف کوتاه مدت: جریان مالی و فروش
اهداف کوتاه مدت برای یک کسب و کار کوچک و تازه تاسیس می تواند شامل اهدافی باشد که صاحب آن انتظار دارد در یک یا دو ماه به آنها دست پیدا کند. در برخی موارد این امر می تواند شامل کار های روزانه ای که قرار است در طول هفته انجام شود، نظیر تعمیر یک دستگاه یا وسیله ی مهم مربوط به کار باشد.
همانطور که می توانید حدس بزنید، این اهداف شامل کار های خاصی هستند که تعریف آنها ساده است، و درک اینکه به هدف رسیده اید یا خیر نیز راحت است. یکی دیگر از اهداف کوتاه مدت برای کسب و کار های کوچک می تواند شامل افزایش و بهبود عملکرد سیستم فروش، و یا سیستم ایمیل هفتگی شما باشد.
اهداف میان مدت: استخدام و بکار گیری افراد
اهداف میان مدت برای یک کسب و کار نوپا معمولا شامل اهدافی هستند که شما قصد دارید در شش ماه تا یک سال کاری خود به دست بیاورید. این اهداف معمولا مربوط به امور مالی و میزان درآمد کسب و کار شماست. این اهداف همچنین می توانند شامل مسائل دیگر نظیر استخدام افراد، و یا آموزش کارکنان باشند. دیگر اهدافی که می توان آنها را در دسته اهداف میان مدت قرار داد شامل کاهش هزینه ها و یا بهبود کیفیت تجهیزات شما باشد.
اهداف بلند مدت: ثروت صاحب کسب و کار
دوره زمانی برای اهداف بلند مدت کسب و کار های کوچک معمولا دو تا سه سال است، که این مدت بسته به میزان رشد شما دارد. نتیجه ای که از این اهداف انتظار می رود این است که شما بتوانید از کسب و کار خود به سود رسیده، و یا حداقل با استفاده از آن ضرر نکنید. اگر شما می خواهید که به یک کسب و کار پایدار که به شما سود رسانی می کند دست پیدا کنید، بهتر است هرچه سریع تر روشی را به کار بگیرید که با استفاده از آن میزان ضرر شما به صفر برسد. پس از آن، زمان این می رسد که تمرکز و تمامی اهداف خود را بر روی سود دهی کسب و کارتان قرار دهید.