شاهزاده کوچولو از گل سرخ پرسید: آدمها کجان؟ گل: آدمها؟ باد اینور و اونور میبرتشون. این بیریشگی حسابی اسباب دردسرشون شده. حق با گل سرخه. باد مدام ما را اینطرف و آنطرف میبرد و ما ریشههای خودمان را گمکردهایم. افکار و احساسات بیامان، ترس ها و نگرانی این روزها مجال آرامش را از ما گرفته است. آیا متوجه صدای بیامان درون سرتان شدهاید؟ که مدام حرف میزند و به نظر میرسد ما نمیتوانیم این گفتگوی بیپایان را متوقف کنیم؟ این روزهای سخت که همهچیز بههمریخته است، بادهای افکار و احساسات ما تبدیل به طوفانهای ناآرامی شده است که حتی آن دیوارهای سستی که برای آرامش اطرافمان ساخته بودیم نیز دستخوش گردباد و طوفان شدهاند. چگونه مراقبه کنیم؟ ما میتوانیم هر جا و هر زمان مراقبه کنیم، حتی دو یا سه ثانیه، وقتی مشغول راه رفتنید یا مشغول خوردن چای یا قهوه هستید یا زمانی که در یک جلسهاید میتوانید مراقبه کنید. اکثر مردم درباره مراقبه اشتباه فکر میکنند. آنها فکر میکنند مراقبه یعنی به هیچی فکر نکن، تمرکز کن. این طرز فکر اشتباه است. ما نمیتوانیم جلوی افکار و احساسات را بگیریم. درواقع ما به احساسات و افکار نیازمند هستیم. مسئله اصلی اینجا، گوش کردن یا گوش نکردن به ذهن پر سروصداست. منظور من از ذهن (مثل میمون) پر سروصدا، ذهنی است که بیوقفه حرف میزند. ذهن پر سروصدا مدام به شما نظرات مختلف میدهد. اینکه به این نظراتش گوش کنید یا نه به شما بستگی دارد. کاری که ما از طریق مراقبه انجام میدهیم این است که باید با ذهن پر سروصدا دوست شویم. چه طور دوست شویم؟ اگر به ذهن پر سروصدا (مثل میمون) موز بدهیم جواب نمیدهد. روش درست این است که به ذهن پر سروصدا یک وظیفه محول کنیم. سادهترین راه مراقبه این است که از نفس کشیدن آگاه باشیم و از ذهن پر سروصدا بخواهید که از تنفس آگاه باشد و بعد ذهن پر سروصدا میگوید: چه ایده خوبی. از تنفستان آگاه باشید. دم، بازدم، دم. افکار زیادی آن پشت ظاهر میشوند. نگران آنها نباشید. مشکلی نیست. تا زمانی که تنفست را فراموش نکردهای، همهچیز خوب است. نیاز به تمرکز بیشازحد نیست. فقط خیلی ساده از تنفست آگاه باش. دم، بازدم، دم. حتی یک یا دو تنفس؛ بنابراین ما میتوانیم در هر زمان و هرکجا مراقبه کنیم. واقع مشکل اساسی اینجاست که ما خودمان را با افکار و احساساتمان که مدام در حال تغییر هستند اشتباه میگیریم. افکار در ذهن ما هستند، با سرعت حیرتانگیزی به ما میگویند چکار کنیم و اکثر اوقات در صحت افکار شک نمیکنیم. آنها را باور میکنیم. تا حالا به این فکر کردهاید که برای چند لحظه فکر نکنید؟ همینالان امتحان کنید. برای 20 ثانیه به چیزی فکر نکنید. چیزی که در این تمرین ساده احتمالاً متوجه میشوید این است که شما کاملاً هوشیار هستید، اما برای چند لحظه جریان فکر کردن متوقف میشود. پس اینجا چه اتفاقی افتاد؟ ما بهجای اینکه سعی کنیم فکر نکنیم شروع کردیم به توجه کردن. توجهکردنِ آگاهانه یا همان مایندفولنس به یکچیز مشخص باعث متوقف شدن جریان سیال افکار میشود. برای یک یا چند لحظه وقفهای بین افکار ایجاد میشود. یک تمرین ساده دیگر این است. از این لحظه منتظر اولین فکر بعدی باشید! متوجه میشوید که برای چند لحظه هیچ فکری نمیآید. – خوب این چه فایدهای دارد؟ هنگامیکه این وقفههای کوتاه در جریان سیال افکار پیش میآید ما با بخش دیگری از وجودمان ارتباط برقرار میکنیم. بخشی که هوشیار و آرام و ساکت است. انگار برای لحظاتی به خانه برمیگردیم. متوجه اطرافمان میشویم. از ذهنمان بیرون میآییم. کاملاً آگاه و هوشیار هستیم، اما فکر نمیکنیم. اما این بازگشت به خانه دیری نمیپاید و سریع در سیل افکار و کارهایمان غرق میشویم. چطور میتوانیم ریشههایمان را در خاکِ بودن عمیقتر کنیم؟ از هزاران سال پیش معلمین بزرگ بشر روشهای مؤثری برای تمرینِ بودن به ما یاد دادهاند. مدیتیشن یا مراقبه یکی از قدیمیترین این تمرینهاست که روزبهروز طرفداران بیشتری در دنیای مدرن پیدا میکند. مدیتیشن به معنای آگاه بودن است، به معنای دیدن واقعیت همانگونه که هست. سادهترین و اصیلترین روش مراقبه توجه به تنفس است. تنفس هیچ شکل خاصی ندارد و وقتی به آن توجه میکنیم وقفهای در جریان افکار پیش میآید و ما متوجه میشویم که هستیم، همین. هیچچیز خاصی نیستیم، فقط هستیم اما در این بودنِ خالی، شادی و آرامش عمیقی وجود دارد، چیزی ورای تمام احساسات زودگذر. مدیتیشن تنفس را به دو شکل میتوان انجام دادم، یکی تمرین منظم روزانه است که از 10 تا 20 دقیقه در حالت نشسته به تنفس توجه میکنیم. تمرین دیگر در باقی لحظات بیداری شبانهروز است. درواقع تمرین مدیتیشن محدود به زمان تمرین نیست. در تمامی لحظات شبانهروز میتوانیم بارها و بارها توجه خودمان را به تنفس، به بدن و به حسهای بدنی که در این لحظه تجربه میکنیم برگردانیم؛ یعنی بارها و بارها میتوانیم به خانه برگردیم. نوشته : 1-سمانه سادات کاظمی 2-هادی زند