مکانیسم‌های دفاعی روان انسان

می‌گفت در محل کارم همکاران به من حسادت می‌کنند. سعی می‌کنم در کارم زیادی خودم و قابلیت‌های‌ام را نشان ندهم؛ و حتا خیلی وقت‌ها کیفیت کارم را پایین‌تر از آن‌چه هست نشان می‌دهم. با این حال، همه منتظرند تا بهانه‌ای پیدا کنند و از من ایراد بگیرند.

می‌گفت نمی‌دانم چرا بعضی اوقات «تنبل» می‌شوم. وقتی نزدیک امتحانات است یا باید پروژه‌ای را تحویل بدهم، بی‌حوصله می‌شوم و دوست دارم تمام روز را بخوابم. مدام کارها را عقب می‌اندازم و در نهایت، در آخرین فرصت، کار را با استرس زیاد و کیفیتی پایین انجام می‌دهم.

مثال‌های بالا نمونه‌هایی هستند از آن‌چه در روان‌شناسی و روان‌کاوی با عنوان «مکانیسم‌های دفاعی» می‌شناسیم.

منظور از مکانیسم دفاعی روش‌هایی است که ذهن انسان (غالباً به طور ناخودآگاه) به کار می‌برد تا با تعارض‌های درون‌روانی خود کنار بیاید. برای درک بهتر این تعریف، بهتر است ابتدا برخی از مفاهیم اصلی در روان‌کاوی را مرور کنیم. مکانیسم های دفاعی استراتژی های روانشناختی یا روانشناسی هستند که بطور ناخودآگاه برای محافظت از فرد در برابر اضطراب ناشی از افکار یا احساسات غیرقابل قبول مورد استفاده قرار می گیرند.

براساس نظریه‌ی روان‌کاوی، بخش زیادی از افکار، احساسات و رفتارهای انسان تحت تأثیر بخش ناخودآگاه ذهن او است. ناخودآگاه بخشی مهم و عمده از ذهن انسان است که به طور مستقیم در دسترس نیست، اما بر زندگی تأثیری بسیار مهمی دارد. فروید ذهن انسان را به «کوه یخ» تشبیه می‌کند که بخش اندکی از آن در بالای آب قرار دارد و قابل‌مشاهده است (بخش خودآگاه ذهن)؛ اما بخش عمده‌ی این کوه یخ در زیر آب قرار دارد و در نگاه اولیه قابل مشاهده و دریافت نیست (بخش ناخودآگاه ذهن).

بخش اصلی زندگی روانی انسان متأثر از بخش نادیدنی این کوه یخ، یعنی بخش ناخودآگاه ذهن، است. بنابراین، بسیاری اوقات نه خود فرد و نه اطرافیان‌اش نمی‌توانند از مشاهده‌ی ساده‌ی گفتار یا رفتار یک فرد به تمام علت‌های ذهنی آن آگاهی پیدا کند. آگاهی یافتن از ریشه‌های ناخودآگاه رفتار آدمی از سرنخ‌های دیگری که در احساس، رفتار یا گفتار او وجود دارد، و غالباً از طریق روان‌کاوی، قابل‌انجام است.

براساس این دیدگاه، بخشی از ذهن انسان را غرایز انسان تشکیل می‌دهد که محتوای ناخودآگاه دارد. این بخش از ذهن با نام (اید) شناخته می‌شود. در واقع، (اید) دربرگیرنده‌ی غرایزی است که میل به ارضای مستقیم، فوری و بدون واسطه دارد. واضح است که ارضای غرایز به این شکل ناشی از واقعیت بیرونی و زندگی جمعی انسان، و هم با معیارهای عرفی و اخلاقی در تضاد است.

 «فرامن» (سوپرایگو) بخشی دیگر از ذهن انسان است که معیارهای اخلاقی (خوب و بد) را درونی کرده؛ و در واقع، میل دارد فرد را به انجام آن‌چه از نظر اخلاقی خوب است سوق دهد، و از آن‌چه بد است بازدارد. 

«من» (ایگو) بخشی دیگر از ذهن است که مسؤول برقراری مصالحه و سازش بین خواسته‌های غریزی «آن» (اید) با شرایط عینی و محدودیت‌های واقعیت بیرونی، و اصول اخلاقی درونی‌شده یا وجدان فرد («فرامن» یا سوپرایگو) است.

به تعریف مکانیسم دفاعی بازگردیم.

چهار نوع مکانیسم دفاعی را در ادامه به اختصار شرح داده‌ایم: 

_مکانیسم های دفاعی ناپخته

_مکانیسم‌های دفاعی روان رنجورانه

_مکانیسم‌های دفاعی پخته

_مکانیسم های متفرقه

انواع مکانیسم های دفاعی ناپخته

انکار: نپذیرفتن جنبه‌های دردناک واقعیت. امتناع از قبول واقعیت تهدیدزای بیرونی.

فرافکنی: امیال ناپذیرفتنی درونی به میل یا احساس افراد یا شرایط بیرونی نسبت داده می‌شود. در این مکانیسم فرد امیال و خواسته‌های ناپسند خود را به دیگران نسبت می‌دهد و آن‌ها را مسئول اشتباهات می‌داند.

تحریف: واقعیت‌های بیرونی متناسب با نیازهای درونی تغییر شکل یافته ادراک می‌شود.

کنش نمایی: عمل بر اساس همان میل یا تکانه ناپذیرفتی درونی برای فرار از احساس همراه با آن.

درون فکنی: خوبی و موفقیت دیگران را به خود نسبت دادن.

پرخاشگری انفعالی: ابراز غیر مستقیم خشم نسبت به دیگران.

واپس روی: توسل به سطوح پایین عملکرد برای اجتناب از تنش و تعارض درونی.

خودبیمارانگاری: تاکید مفرط روی بیماری به منظور گریز از مسئولیت و تکانه‌های غریزی.

انواع مکانیسم های دفاعی روان رنجورانه

جابه جایی: انتقال احساس یا تکانه‌های اضطراب زا از یک شخص یا شی بر روی یک شخص یا شی قابل پذیرش تر.

برون سازی: بخش‌هایی از شخصیت یا نگرش‌های فردی را به دنیای بیرونی نسبت دادن، مکانیسم کلی تری نسبت به فرافکنی است.

عقلانی سازی: استفاده مفرط از نیروهای عقلانی و منطقی به منظور فرار از ابراز عاطفه یا تجربه آن.

دلیل تراشی: فرد برای فرار از رفتارها یا نگرش‌های نامقبول و تکانش ها به توضیحات منطقی متوسل می‌شود.

بازداری: محدود سازی یا چشم پوشی از برخی اعمال به منظور اجتناب از اضطراب همراه با آن مثلا وقتی با اهداف یا آرزوهای دست نیافتنی مواجه می‌شویم انتظارات را تقلیل دهیم.

جداسازی: جدا کردن یک عقیده از عاطفه. یعنی مولفه‌های هیجانی را از یک خاطره یا تجربه تفکیک کنیم

تجزیه: تغییر موقتی و چشمگیری در منش، شخصیت و هویت فرد به منظور اجتناب از ناراحتی‌های هیجانی که در مورد افراد هیستریک بیشتر اتفاق می‌افتد.

واکنش وارونه: انجام عملی بر خلاف خواسته یا امیال شرم آور به منظور موجه جلوه دادن آن.

واپس زنی: اندیشه یا احساس ناپذیرفتنی که از سطح آگاه به قلمرو ناآگاه دور رانده می‌شود.

انواع مکانیسم های دفاعی پخته

نوع دوستی: عمل سازنده ای که در خدمت به دیگران باشد و با ارضا میل درونی همراه شود. این مکانیسم نوعی واکنش وارونه خوش خیم است.

شوخ طبعی: موقعیت‌های اضطراب زا با ابراز احساسات و افکار همراه با شوخی باشد.

ریاضت کشی: حدف آثار لذت بخش تجارب که نوعی ارضا از طریق چشم پوشی است.

سرکوبی: تصمیم آگاهانه یا نیمه آگاهانه برای به تعویق انداخت یک تکانه.

پیش بینی: طرح ریزی واقع بینانه برای تحمل ناراحتی‌های درونی که نسبت به یک رویداد در آینده باشد.

والایش: تغییر شکل امیال و خواسته‌های نامقبول به رفتار و اعمال مقبول و جامعه پسند.

مکانیسم های دفاعی متفرقه

همانند سازی: صفات و اعمال دیگران را درونی کرده و با آن همانند سازی می‌کند. عکس فرافکنی محسوب می‌شود.

باطل سازی: فرد برای از بین بردن اثر کار نامقبول خود کار دیگری انجام می‌دهد.

جبران: وسیله یا کارهایی که فرد برای سرپوش گذاشتن روی ضعف‌ها و کمبودهای خود انجام می‌دهد.

تحقیر دیگران: تضعییف دیگران برای پوشاندن عیب‌های خود.

تثبیت: ماندن فرد در مراحل پایین تر رشد روانی به گونه ای که با سن یا رشد جسمی فرد متناسب نباشد.

فرار: گریز از یک اضطراب با توسل به رفتارهای متفرقه مثل خوردن الکل یا مصرف مواد.

1566980882 P8tA4

در تضاد و تعارضی که بین اجزای مختلف ذهن انسان، مثلاً بین غرایز «آن» (اید) و اصول اخلاقی «فرامن» (سوپرایگو)، یا بین غرایز و شرایط و محدودیت‌های بیرونی ایجاد می‌شود، بخشی از ذهن («من» یا ایگو) وظیفه دارد تا مصالحه و تعادلی را برقرار کند.این کار غالباً به صورت ناخودآگاه و با به کار بردن مکانیسم‌های دفاعی مختلف انجام می‌شود و باعث می‌شود صلح و سازشی بین آن اجزای در تعارض با هم ایجاد شود.

برای مثال، دختربچه‌ای را در نظر بگیرید که تنها فرزند خانواده بوده و تمام توجه مادر و پدر را در اختیار داشته است. با تولد خواهرش، طبیعتاً بخشی عمده از توجه مادر به مراقبت از این فرزند کوچک‌تر اختصاص پیدا می‌کند و دختر بزرگ‌تر احساس می‌کند که خواهر کوچک‌اش چیزی را که متعلق به او بوده است، یعنی توجه و مراقبت از طرف مادر، را از او گرفته است و به این ترتیب رقیب او است. در این حالت، دختر بزرگ‌تر به توجه مادر به خواهرش حسادت می‌کند؛ اما از طرف دیگر از رفتار و گفتار مادر و پدر چنین فهمیده است که او نباید میل به آسیب دبدن خواهرش داشته باشد یا به او حسادت کند. در واقع، حسادت او امری است ناپذیرفتنی. بنابراین، این حس را از خودآگاهی خود بیرون می‌راند و به ناخودآگاه می‌فرستد (مکانیسم دفاعی واپس‌زنی)؛ و چنین می‌پندارد که این خواهرش است که به او حسادت می‌کند (مکانیسم دفاعی فرافکنی).

یعنی، از وجود حس غیرقابل‌پذیرش حسادت در خود ناآگاه می‌شود و آن را به خواهرش نسبت می‌دهد. اگر شخصیت فرد به گونه‌ای شکل بگیرد که این مکانیسم‌های دفاعی به شکل غالب تعیین‌کننده‌ی شیوه‌ی ارتباط او با دیگران و درک‌اش از دیگران شود، ممکن است بعدها و در زندگی بزرگ‌سالی خود هم به شکلی نامتناسب از این مکانیسم‌های دفاعی استفاده کند و مثلاً همیشه ویژگی‌های ناپسند خود را به دیگران فرافکنی کند. دنیای چنین فردی دنیایی خواهد بود سیاه و فرد خود را احاطه‌شده توسط افرادی می‌بیند که به او حسادت می‌ورزند، می‌خواهند به او آسیب برسانند و قابل‌اعتماد نیستند.

آن‌چه درباره‌ی ساختار و محتوای ذهن انسان گفته شد، درباره‌ی تمام انسان‌ها صادق است و بنابراین، زندگی تمام افراد تحت تأثیر بخش ناخودآگاه ذهن‌شان است؛ و تمام افراد در زندگی‌شان انواع تعارض‌ها و کشمکش‌های درون‌روانی را تجربه می‌کنند و همه‌ی ما برای رویارویی با این شرایط از مکانیسم‌های دفاعی استفاده می‌کنیم.

چه موقع مکانیسم‌های دفاعی نابهنجار خواهد داشت؟

همه‌ی ما دارای خزانه‌ای از انواع و اقسام مکانیسم‌های دفاعی (از شکل‌های ناپخته تا شکل‌های پخته‌ی آن) هستیم؛ و در مواقع و شرایط مختلف آن‌ها را به کار می‌بریم. اما اگر این خزانه‌ی در دست‌رس محدود باشد؛ و به فرض، مکانیسم دفاعی که فرد غالباً به کار می‌برد مکانیسم دفاعی فرافکنی باشد، چنین فردی نمی‌تواند در شرایط مختلف ، به شکلی منعطف از مکانیسم‌های دفاعی مختلف استفاده کند؛ و چنان‌چه توضیح داده شد، رویارویی او با دنیا و اطراف‌اش شکلی غیرمنعطف و بدبینانه پیدا خواهد کرد.

در روابط صمیمی و نزدیک احساس خطر می‌کند، در زندگی شغلی و اجتماعی نیز خود را در معرض آسیب از طرف دیگران خواهد دید و نمی‌تواند به کسی اعتماد کند. در چنین حالتی که الگوی استفاده‌ی فرد از مکانیسم‌های دفاعی ناکارآمد باعث اختلال در عملکرد او در حوزه‌های مختلف خانوادگی، اجتماعی، شغلی یا تحصیلی فرد می‌شود، به اصطلاح گفته می‌شود که فرد دچار «اختلال» است و نیازمند کمک حرفه‌ای و تخصصی روان‌پزشکان و روان‌شناسان بالینی برای درمان این اختلال خواهد بود.