مدیرانی با هوش هیجانی بالا در فضای کسب و کار موفقتر از رقبای خود عمل میکنند. کارمندانی که ضریب هوش هیجانی بالاتری نسبت به دیگران دارند با مدیریت احساسات خود، در مواقع لزوم انعطاف پذیرند و با انتقادپذیری به افزایش بهرهوری کسب و کار کمک خواهند کرد.
چرا هوش هیجانی مهم است؟
نیمکره سمت راست مغز مسئولیت کنترل احساسات و عواطف انسان را برعهده دارد. محرکهای احساسی، واکنشهای انسان و کنترل رفتار او را در دست میگیرد؛ بنابراین تأثیر هوش هیجانی در کسب و کار همان تأثیرگذاری بر نحوه تصمیمگیری و کنترل رفتار انسانی است.
در اینجا کاملاً مشخص است که چرا هوش هیجانی در کسب و کار مهم است؟ چون هوش هیجاني یا توانایی انسان در درک و کنترل رفتار به طور مستقیم در زندگی، روابط شغلی و فضای کسب و کار تأثیرگذار است.
کاربرد هوش هیجانی چیست؟
امروزه کاربرد هوش هیجانی در مدیریت سازمان و فواید هوش هیجانی در کسب و کار کاملاً جا افتاده است. استفاده از هوش هیجاني در کار آنجایی اهمیت دارد که فرد سه مؤلفه اصلی شناختی، فیزیولوژیکی و رفتاری را با هم ترکیب میکند و در کنترل رفتار خود و دیگران در محیط کسب و کار تأثیر میگذارد.
از جمله کاربردهای هوش هیجانی در کسب و کار عبارتند از:
ما نشانه های هوش هیجانی چیست؟ اگر از روی ظاهر افراد میتوانید احساسات آنها را کشف کنید یا توانایی کشف نقاط قوت و ضعف خود را دارید و میتوانید کنترل احساسات خود را در فضای کسب و کار برعهده بگیرید، بدانید که از هوش هیجاني بهرهمند هستید.
نشانه های هوش هیجانی بالا
نشانه های هوش هیجانی بالا عبارتند از:
- توانایی رهبری گروه
- توانایی کشف نقاط قوت و ضعف
- کنجکاوی در مورد شناخت افراد
- توجه به جزئیات
- شناخت کامل احساسات خود و دیگران
- انعطافپذیری و پذیرش تغییر
- علاقه به کمک به دیگران
- امیدواری و یافتن راهحلهای جایگزین به هنگام شکست
- و …
نشانه های هوش هیجانی پایین
در مقابل ممکن است هوش هیجاني شما پایین باشد. نشانه های هوش هیجانی پایین عبارتند از:
- علاقه به جروبحث زیاد و زودرنج بودن
- عدم شناخت احساسات خود و دیگران
- گذشتن از اشتباهات خود بدون اصلاح
- قضاوت سریع دیگران و سرزنش کردن آنها
- عدم کنترل و درک موقعیتهای بحرانی
- عدم توانایی در دفاع از خود
هوش هیجانی در کسب و کار
اگر میخواهید کسب و کار جدیدی را راهاندازی کنید به فاکتور هوش هیجانی در کسب و کار یا محیط کار توجه کنید. بیشتر استارتاپ ها بهدلیل عدم توجه به این بخش شکست میخورند چراکه کارمندان با هوش هیجاني بالا توان بیشتری در هدایت و کنترل افراد تحت نظر خود دارند. بر اساس تحقیقات صورت گرفته ارتباط مستقیم بین وظیفه شناسی، احساس مسئولیت، وجدان کاری و هوش هیجاني وجود دارد.
کارمندانی که هوش هیجاني بالاتری دارند در شرایط پرتنش، بهتر میتوانند آرامش خود را حفظ کنند.
شنونده خوب بودن نشانگر هوش هیجاني بالاست.
کارمندی که هوش هیجاني بالایی دارد انتقادپذیر است و با قبول اشتباه در تلاش برای رفع آن است.
هوش هیجانی بالا باعث توانایی در برقراری ارتباط با کارمندان و همدلی با آنهاست.
چگونه در محیط کار هوش هیجانی بالا داشته باشیم؟
باوجوداینکه هوش هیجانی افراد تا حدودی خدادادی است اما روشهای تقویت هوش هیجاني در کار میتواند باعث افزایش این ضریب در افراد شود.
در این بخش به روشهای افزایش هوش هیجانی در کسب و کار اشاره میکنیم:
سعی کنید پیش از هرگونه اظهارنظر، عکسالعمل و پاسخدادن کمی مکث کنید. مکث کردن باعث محو واکنش ناگهانی شما و توانایی تأمل و استدلال خواهد شد.
شنونده خوبی باشید و با گوشدادن به دیگران، احساسات آنها را کشف کنید تا راهحلهای خوبی برای درک احساسات همکارانتان پیدا کنید.
ما نمیتوانیم از افتادن یک اتفاق جلوگیری کنیم اما میتوانیم احساس یا تفکر به وجود آمده خود در لحظه وقوع حادثه را کنترل کنیم.
- عادت به تحسین دیگران باعث ایجاد همدلی با همکاران میشود. تحسین کردن دیگران زمینه را برای بحثهای متفکرانه در مورد مسائل دشوار هموار میکند.
- انتقادپذیر باشید. پذیرفتن انتقاد باعث پیداکردن راه برای پیشرفت و رفع ایراد خواهد شد.
- در برقراری ارتباط با دیگران، زبان بدن بسیار مهم است؛ بنابراین علاوه بر شنونده بودن باید مهارتهای غیرکلامی خود از جمله زبان بدن را افزایش دهید.
- عذرخواهی کردن بابت اشتباهات، مهربانی ما را نشان میدهد. همچنین باعث رفع سوءتفاهم و ایجاد اعتماد و احترام متقابل خواهد شد.
- قضاوت کردن را کنار بگذارید و سعی کنید هنگام بروز اختلاف، از دید دیگران نیز به قضیه نگاه کنید. نیازها، انگیزهها و احساسات دیگران را در نظر بگیرید و سعی در درک آن داشته باشید تا آنها را مورد قضاوت زودهنگام قرار ندهید.
جنبه های هوش هیجانی در کسب و کار
لازم است در این بخش به جنبههای دیگر هوش هیجانی در کسب و کار اشاره کنیم.
- هوش هیجانی به معنای سرکوب احساسات نیست: احساسات نباید سرکوب، مخفی یا نادیده گرفته شود. همچنین نباید به احساساتمان برچسب منفی بودن بزنیم چراکه آنها بخشی از زندگی روزمره ما هستند.
- اخلاق با احساسات متفاوت است: احساسات به معنای پاسخ به رویدادی خاص، اما اخلاق احساسات ریشهداری مثل خشم، افسردگی یا اضطراب در وجود ماست. در واقع خلقوخو چارچوب پاسخهای احساسی ما را ترسیم میکند.
- مدیران سازمان باید با ارائه مدل رفتاری در مواجهه با چالشهای احساسی، به کارکنانشان نحوه اجتناب از رنجش احساسی را آموزش دهند؛ بنابراین آموزش شیوه برخورد با مشکلات از جمله راهحلها برای اجتناب از رنجش احساسی است.
- هوش هیجاني یک مفهوم اکتسابی است. یعنی فقط از طریق آموزش نمیتوان هوش هیجانی در سازمان را بالا برد. طی تحقیقات بهعملآمده، بیشتر افراد از طریق مشاهده نحوه رفتار دیگران در محیط کار، نحوه کنترل احساسات خود را یاد گرفتهاند.
- مدیران و صاحبان مشاغل باید اثرات مثبت احساسات خود بر سازمان را شناسایی و با قبول جنبههای منفی احساسات دیگران، الگوی رفتاری دقیقی را برای کارمندان خود ترسیم کنند.
کارمندی که هوش هیجانی بالایی داشته باشد به روند رشد و پیشرفت شرکت کمک میکند. چراکه در مواقع پرتنش، آرامش خود را حفظ میکند.