زمانی که شما احساس ناراحتی، خجالت و یا عصبانیت بسیار زیادی دارید و میخواهید آنها را دور بریزید چه میکنید؟ براساس نظریه روانشناس معروف زیگموند فروید این احساسات از سوی شما به فرد دیگر پرتاب میشود و فرد دیگر متحمل تبعات رفتار اشتباه شما میگردد. خوشبختانه و یا متأسفانه این جابجایی احساسات و پرتاب احساسات به سمت شخص دیگر باعث میشود تا ما بتوانیم راحتتر با آن زندگی کنیم. چرا که دیگران مسئول کارهای اشتباه ما میشوند و نه خودمان.
اما نتیجه خارج کردن احساسات از خودمان و پرتاب آن به سمت افراد دیگر این است که هر روز بیشتر از این موضوع متضرر خواهیم بود چرا که باعث ایجاد یک تصویری خیالی از خود به عنوان قربانی و یا آدم خوب میشویم و آدم های بد داستان دیگران میشوند در حالی که واقعیت چیز دیگریست.
فرافکنی مکانیزمی دفاعی است که افراد برای مواجهه با احساسات و عواطف ناخوشایند بهطور ناخودآگاه بهکار میبرند. در این مکانیزم دفاعی، فرد به جای پذیرش و کنترل احساسات و عواطف نامطلوب خود، آنها را نسبت به فرد دیگری انعکاس میدهد
واکنش شما به هجوم احساسات منفی این است که ناخودآگاه، رفتار و احساسات خود را به دیگران نسبت میدهید. درواقع به جای اینکه مشکل خود با این حجم از نفرت را حل کنید با انتقال و نسبتدادن آن به طرف مقابلتان دچار فرافکنی میشوید. فرافکنی، نمونهای از واکنشها و مکانیزمهای دفاعی بیشماری است که افراد مختلف معمولا به آن دچار میشوند.
چه در خانه، چه در محل کار و چه در هر موقعیت دیگری معتقدیم رییسمان، همکارمان، اعضای فامیل و افراد دیگری که با آنها در ارتباط هستیم بدون هیچ دلیلی از ما متنفرند و یا ما را دوست ندارند. مسلما رفتاری دیده ایم و یا حرفی شنیده ایم که ما را به این نتیجه رسانده که فردی از ما به طور مخفیانه متنفر است اما باید بدانیم این عبارت از من متنفره حاصل فرافکنی است. جالب است که بدانید زمانی که از کسی به شدت بدمان میآید در اولین مرحله سعی میکنیم از این احساس به وسیله پرتاب کردن آن به سمت طرف مقابل فرار کنیم.
برای اولین بار فروید، در سال ۱۸۹۵ فرافکنی را در بیماری که سعی داشت از رو به رو شدن با احساس شرمش اجتناب کند، مشاهده کرد. این بیمار تصور میکرد همسایگانش پشت سر او حرف میزنند. کارل یونگ نیز معتقد بود ما از فرافکنی در برابر ترس از ناشناختهها استفاده میکنیم. از نظر فروید فرافکنی مکانیزمی است که برای اجتناب از رو به رو شدن با احساسات به شدت سرکوب شده استفاده میشود. اغلب احساساتی که پروجکت میشوند خشم، حسادت، کنترلگری و احساسات جنسی هستند.
فرافکنی و اجتناب
استفاده از این مکانیزم نیازمند انکار جنبههایی از واقعیت است و فرافکنی به شکلی پویا عمل میکند؛ برای مثال :
- میپرسیم: “چه کسی مقصر است؟”
- جواب: “من نیستم“
در این مثال با فرض اینکه شخص خودش مقصر است، مبادلهای میان آنچه راجع به او و آنچه راجع به دیگری است، برقرار میشود. یعنی در اصل دیگری مقصر نیست و شخص مورد بحث ما مرز خود و دیگری را از بین برده است و می گوید من مقصر نیستم!
این در حالیست که فرایند تصمیمگیری شخص، آگاهانه و بر اساس واقعیت بیرونی عمل نمیکند و در اصطلاح، واقعیت سنجی او خاموش می شود.
با این مکانیزم، ما با آن حسی که ناهشیار نسبت به خودمان داریم با دیگران رفتار میکنیم و ناآگاهانه از چیزی که در مورد خودمان صدق میکند اجتناب میکنیم. فرافکنی قادر است با تحریف واقعیت روابط میانفردی را تخریب کند؛ وقتی رابطهای نیازمند چارچوب های مشخص و واضح است، مکانیزمهای تحریف کننده مثل فرافکنی، تأثیری به شدت منفی بر آن خواهند گذاشت.
سه نوع فرافکنی پذیرفته شده
- فرافکنی نوروتیک: این نوع که شکل رایجی است همان نسبت دادن ناهشیار احساسات، انگیزهها و ویژگیهای غیر قابل پذیرش در فرد به دیگران است.
- فرافکنی تمکیل کننده: زمانی اتفاق میافتد که فرد فکر میکند دیگران نیز احساساتی شبیه او دارند یا مانند او فکر میکنند. برای نمونه با وجود اینکه نمیدانید دیگران چگونه رنگها را میبینند، فکر میکنید که آنها نیز دقیقا مشابه شما رنگها را میبینند و درک میکنند. در این مثال شما درحال فرافکنی دید خود نسبت به رنگها به سایر افراد هستید.
- فرافکنی تعارفی: در این نوع فرد فرض میکند دیگران نیز مهارتها و تواناییهایی مشابه او دارند. مثلا یک پیانیست حرفهای فکر میکند، بقیه شاگردانش به خوبی او مینوازند.
علاوه بر فرافکنی، دفاعی دیگر به نام همانندسازی فرافکن (projective identification) نیز وجود دارد که در آن فرد فانتزیها و احساسات ناهشیارش را ابتدا در دیگری فرافکنی می کند و سپس خود نقش قربانی این تمایلات فرافکن شده را اتخاذ میکند. مثلا مردی سلطه طلب را تصور کنید که در رابطه با همسرش به صورت کاملا منفعل ظاهر می شود و همسر او ناخواسته نقش سلطه گر را به خود می گیرد!

شیوهی مدیریت احساسات دشوار
تجربهی احساساتی نظیر حسادت، عصبانیت، خشم و آزردگی طبیعی است. اما تاکنون احساس کردهاید که این احساسات شما را از پای درمیآورند و اسیر خود میسازند و برای مقابله با آنها نیاز به انرژی خیلی زیادی دارید؟ همه میتوانند از گزینههایی سالم و مناسب برای مواجهه با احساسات دشوارشان بهره ببرند. کافی است اراده و تلاش به خرج داده بشود.
داروین به ما آموخت که همه ما با مجموعهای از منابع به جهان میآییم که به ما کمک میکند، هر یک به طریقی، زنده بمانیم. همانطور که آبراهام مزلو میگوید، بقا، پایه و اساس است و “تحقق خود” در راس هرم سلسله مراتب نیازهای فرد قرار دارد.
آبراهام مزلو بسیار به صفات افرادی علاقهمند بود که کاملاً با محیط سازگار عمل میکنند. به گفته وی، همه افراد، توانایی تحقق بخشیدن به خود را دارند، و انگیزه ذاتی هر یک از ما این است که به بهترین فرد ممکن تبدیل شویم.
ادواردو پونست هم توضیح میدهد که، برخلاف سایر حیوانات، چرخه زندگی به ما امکان میدهد دو هدف متفاوت و در عین حال مرتبط را تعیین و دنبال کنیم: یکی نگهداری و مراقبت از بدن فرد است و دوم رضایت خاطر داشتن.
چهرههایی مانند آبراهام مزلو و مارتین سلیگمن به روشی جالب، کاربردی و مفید به این موضوع پرداختند. از نظر آنها فرد بهتر بودن به معنای سفر به مناطقی مانند هوش هیجانی و قدردانی است. جایی که ما کارکردهای “خود بودن” را در آن تجربه میکنیم. پس برای اینکه در هر شرایطی بهترین تلاش خود را بکنید، باید آرزو داشته باشید که به خود سازی واقعی برسید.
با فرافکنی چه کنیم؟
خود شناسی شناختن خود آستانه وجودی و هدف اصلی شما در همه زمانها است. ارتباط با خودِ اصیلتان قطعاً شما را در سفر خودشناسی راهنمایی میکند.
پذیرش را تمرین کنید چیزی که مطمئناً شما را از رنج نجات خواهد داد، یادگیریِ پذیرفتن مردم است، آنچه که هستند. در نهایت، ما قادر به تغییر واقعیتها نیستیم و تنها میتوانیم آنها را به همان گون که هستند، بپذیریم.
احساسات خود را کنترل کنید هیچ کس به خاطر آنچه برای شما اتفاق میافتد مقصر نیست. در نهایت، شما مسئول خود هستید و باید مناسب رفتار کنید. این بدان معنی است که شما باید یاد بگیرید که احساسات خود را کنترل کنید. همچنین باید بتوانید نگرانیهای خود را به روشی هوشمندانه پاسخ دهید.
ببخشید، تشکر کنید، و تصدیق کنید یادگیریِ بخشیدن دیگران (و خودتان) امری کلیدی است. همچنین یاد بگیرید که لطف دیگرتان را بشناسید و قدرشناس باشید.
همدل باشید چیزهای کمی مانند چسبِ همدلی، همزیستی اجتماعی را بهبود میبخشد. همدلی با دیگران به شما قدرت میدهد و یاریتان میکند تا انسان بهتری باشید.
دلسوز دیگران باشید و به خودتان رحم و شفقت داشته باشید شفقت بُعد مهمی است که باید آن را بخاطر بسپارید. به لطف آن، شما میتوانید به دیگران احترام بگذارید و رفتارهای پیشگیرانهای ایجاد کنید که زندگی اطرافیان شما را بهبود بخشد. به همین ترتیب، هیچ چیز به اندازه گفتگوی دلسوزانه با خود برای احساس آسودگی مهم نیست.