کوچ یا مربی خواستار ایجاد یک ارتباط مؤثر با فردی است که میخواهد با او کار کند (مراجع)؛ یعنی یک زیربنا یا یک پی ای برای این رابطه ایجاد کند که بسیار مستحکم باشد. این زیربنا شامل رازداری، امنیت، احساس اعتماد و اطمینان است و این عوامل سبب میشوند تا فرد بتواند بهراحتی با کوچ خود ارتباط برقرار کند و تمام مشکلات و دغدغهاش را بدون هیچ واهمهای بیان کند و به خودش اجازه دهد حرفهایی را بزند که با بقیه مطرح نمیکند. ایجاد این فضا، خود یک مهارت است که این امنیت و اعتماد را به وجود میآورد.
کوچ حرفهای چه ویژگی دارد؟
یک کوچ حرفهای یعنی کوچی که رازداری و عدم قضاوت دارد؛ یک کوچ حرفهای، احترام مراجعش را حفظ میکند و او را باور دارد و مراجع را حتی از خودش بهتر میشناسد. پس یک کوچ حرفهای، فردی است که باورهای درونیاش را به نمایش میگذارد؛ درعینحالی که قضاوت ندارد و در خدمت مراجع است.
یک بخش دیگر که برای یک کوچ حرفهای باید اضافه کنیم همان ۱۱ صلاحیت فدراسیون بینالمللی کوچینگ (ICF) است که میتوانیم در نقش یک کوچ آنها را بیاموزیم. در حقیقت این مهارتها، همان جعبهابزاری است که دور کمر کوچ بستهشده. پس هنر من این است که چه زمانی از این مهارتها استفاده کنم تا بتوانم رابطهای اثر بخش داشته باشم. زمانی لازم است آیینه را در مقابل مراجع بگذارم و گاهی لازم است نوری بیندازم تا بتوانید جایی که نمیبینید را ببینید؛ و وقتی آن را دیدید، میتوانید بهترین تصمیم را برای خودتان بگیرید. هنگامی که این موارد را در کنار هم قرار میدهیم، من یک کوچ حرفهای، در خدمت مراجع هستم و در این شراکت قوی عمل کردهام.
دغدغه کوچ این است که مراجعش به چیزی که میخواهد برسد و یکی از تفاوتهای کوچینگ با حرفههای دیگر این است که کوچ باید بداند مراجعش در حال حاضر کجاست و به کجا میخواهد برسد. وقتی مراجع کاملا میفهمد الآن دقیقا کجاست و شفافیت و وضوح پدیدار میشود که میخواهد کجا باشد، دراینبین یکفاصله به وجود میآید و مراجع میتواند این فاصله را به وضوح ببیند.
اینجاست که کوچ با ابزارهایی که دارد و محیط امن و ارتباطی که ایجاد کرده، مراجع را ترغیب به اقدام میکند. درواقع کوچ حرکت ایجاد میکند و گامهایی به آن سمت که مراجه تمایل به رفتن دارد ایجاد میکند. چنانچه این قدمها با تشویق، ترغیب و قدردانی همراه باشد و تمام این مهارتها کمک کند که این مراجع، قوت درون، استعدادها و توانمندیهایش را بیشتر بشناسد، اقدام و برنامهریزی برای رسیدن به خواستهی مراجع با تعهد، کامل میشود. کاری که مراجع مسئول آن است، برای انجام آن اقدام میکند و یک نفر را در کنارش دارد که میداند آن فرد (کوچ) در تمام طول مسیر همراه اوست و هر موقع بخواهد میتواند از او کمک بگیرد؛ این فرایند مانند این نیست که مثلا یک مدرس چیزی را یاد میدهد و شما پس از بیرون رفتن ازآنجا دوباره به عادتهای قبلیتان بازمیگردید؛ یا کوچ روانشناس نیست که شمارا به گذشته ببرد و بخواهد مشکلات گذشته را حل کند.
کوچ درجایی شما را میبیند که توانمند هستید؛ یعنی همین الآن شما و جایی که قصد دارید بیشتر در آن توانمند شوید. همچنین کوچ یک Mentor هم نیست که بخواهد تجربیاتش را برای استفاده شما بگوید. کوچ مشاور هم نیست چون قرار نیست به شما بگوید چهکار کنید؛ بلکه بهعنوان یک کوچ قرار است با کسی که هست و با جعبه ابزار کوچینگ و ارتباطی که ایجاد شده، دنیای درونی شما را با چراغقوه یا آن آیینه نمایان کند تا شما ببینید و بخواهید که برای هدفتان اقدام کنید.

کوچها چهکاری انجام میدهند؟
کوچینگ یک گفتگوی آگاهانه و روبهجلو برای توانمند کردن یک فرد یا گروه برای زیستن در بهترین حالت خود و رسیدن به نتایج فوقالعاده در زندگی، حرفه، کسبوکار یا سازمان است. این کار کمکی است برای پر کردن فاصله میان اکنون و جایی که مراجعهکننده و کوچ میخواهند در آن قرار بگیرد. کوچها درواقع با مراجعهکننده خود شریک میشوند تا به آنها برای طراحی و رسیدن به آنچه تمایل دارند دست پیدا کنند کمک کنند. از فواید کوچینگ میتوان به ایجاد وضوح و شفافیت در سوق دادن مراجع بهسوی اقدام و تسریع فرآیند پیشرفت اشاره کرد و برای او آگاهی و تمرکز به ارمغان میآورد.
کوچها مطابق فدراسیون بینالمللی کوچینگ، افرادی هستند که مراجع خود را بهترین متخصص در زندگی و کار خود میدانند و بر این باورند که هر مراجعهکنندهای میتواند نوآور و کاردان زندگی خودش باشد و بر همین اساس است که مسئولیت کوچ به این شکل تعریف میشود:
- کشف، وضوح و همراه شدن با آنچه مراجعهکننده میخواهد به آن دست پیدا کند.
- تشویق مراجعهکننده برای کشف دنیای خود
- استخراج راهحلها و استراتژیهای مراجعهکننده
- پاسخگو نگهداشتن مراجعهکننده و مجاب کردن او برای مسئولیتپذیری
یک کوچ در عمل کارهای زیر را انجام میدهد:
بر دستور کار مراجعهکننده متمرکز است. مراجعهکننده است که تصمیم میگیرد که هدف یا مشکل خودش چیست و میخواهد بر چه چیزی تمرکز کند، نه یک کوچ.
از سوالات قدرتمند برای یادگیری مراجعهکننده استفاده میکند. کوچ آموزش نمیدهد یا توصیه نمیدهد اما سوال میپرسد و گوش میدهد.
اقدام و عمل را ترویج میکند. در یک ارتباط کوچینگی این مراجعهکننده است که مراحل حرکت و عمل خود را مشخص میکند و این وظیفه یک کوچ نیست.
از تغییر حمایت میکند. کوچ پیگیر یادگیری فردی، رشد و تغییر مراجعهکننده است.