کوچها نه معلم هستند، نه روان شناس و نه مشاور، آنها در حقیقت تسهیل گرانی هستند که به شما کمک میکنند به آگاهی برسید و مسائلی را خودتان کشف کنید و یاد بگیرید.
کوچها در حقیقت به افراد کمک میکنند که خودشان با رسیدن به آگاهی و پاسخها، میان آن کسی که هستند و آن کسی که میخواهند باشند پلی ایجاد کنند. کوچها به افراد کمک میکنند تا افکار و پیچیدگیهای ذهن خود را خودشان سر و سامان دهند، ساده کنند و به شفافیت برسند.
بارها و بارها این روایتها را شنیدهام و به همین خاطر فکر کردم بد نباشد به پنج افسانهی اصلی دربارهی رهیاری (کوچینگ) بپردازیم، خصوصاً آنهایی که روح واقعی و قدرت رهیاری (کوچینگ) را منعکس نمیکنند. وقتی از آنها آگاه باشید برای کمک به دیگران در شناخت رهیاری (کوچینگ) در موقعیت بهتری خواهید بود.
افسانه ۱: کوچینگ دربارهی اوج عملکرد، اهداف و حل مساله است
معمولاً سر کار آنچنان وقت خود را صرف تمرکز روی خروجیها و دست و پنجه نرم کردن با نتایج میکنیم که رضایتمندی از تحقق اهداف را فراموش کرده و از دقایق و لحظاتی که پشت سر گذاشتهایم لذت نمی بریم و بیشتر اوقات آنقدر برای رسیدن به هدف عجله داریم که اصلاً یادمان میرود چرا آن کار را انجام میدهیم.
سوالی که همهی ما با آن مواجهیم این است … اگر نمیدانیم چطور از فراز و نشیب مسیر سفر به سوی موفقیت لذت ببریم، چطور باید لذت بردن از آن را شروع کنیم؟
واقعیت:
- موضوع دربارهی حل مسئله نیست، اما مسائل حل میشوند.
- موضوع دربارهی عملکرد نیست، اما عملکرد بهبود مییابد.
- موضوع دربارهی هدف نیست، اما اهداف سادهتر به دست می آیند.
- موضوع دربارهی نتایج نیستند، اما نتایج به صورت طبیعی بهبود مییابند.
پس، ایدهی مهمی که رهیارها (کوچها) باید به مراجعان احتمالی خود بگویند این است که قرار نیست رهیاری (کوچینگ) زندگی را عاری از هرگونه مشکل کند، بلکه قرار است به تجربیات شما از زندگی و تفکر آگاهانهی شما عمق و ارزش ببخشد.
ما رهیارها (کوچها) باید نیاز انسان به تشریک مساعی بدون قضاوت را درک کرده، از دیگران در مسیر خودتوانمندسازی پشتیبانی کنیم تا خود، جواب سوالهایشان را بیابند و این فرایند را پرورش دهیم.
افسانه ۲: برای کوچینگ باید ستارهی راک باشید
این افسانه در انواع تخصصهای دنیای رهیاری (کوچینگ) محبوبیت زیادی دارد، خصوصاً برای رهیاری مدیران اجرایی (Executive Coaching). در اصل، این افسانه میگوید برای آنکه یک رهیار (کوچ) شایسته باشد باید فرض کنیم با مراجعان خود برابر یا از آنها بالاتر است. پس اگر مشتری شما جزء یکی از ۵۰۰ شرکت برتر فورچون است، شما هم به عنوان رهیار (کوچ) باید جزء همان فهرست باشید.
اما قرارداشتن در این فهرست، به معنای توانایی رهیاری (کوچینگ) شایسته و کارآمد نیست. البته که هر رهیار (کوچ) ماهری باید توانایی درک ضربان صنعت و هدف مراجع را داشته باشد، اما افسانه “درست عین من” کاملاً اشتباه است چون در آن فرض میشود که بهترین رهیار (کوچ) همان کسی است که اندازهی شما میداند.
وقتی یک رهیار (کوچ) بیش از حد شبیه مراجع خود است، نقاط ضعف و تعصبات مشترکی با او داشته و نمیتواند او را به جایی جز جایی که هست هدایت کند.
واقعیت: حقیقت این است که رهیاری (کوچینگ) مدیران اجرایی درباره مهارتهای نرمتر توسعهی حضور رهبری، اصلاح رسالت و هدف سازمان و چگونگی خلق و ارائهی یک دیدگاه کلی است که فرهنگ الهام بخشی را ایجاد و آن را تحت تاثیر قرار میدهد. سازمانها پر از کارشناسان همه فن حریف هستند؛ اما در واقع، مراجع به شخصیت متفاوتی نیاز دارد که او را به سمت تفکر و چشمانداز تازهای رهیار (کوچ) کند، نه شخصی که در تئوری خوب است و شبیه به خودش.
احتمالاً درباره ستارههای راکی مثل جان بون جووی، آنی لنوکس، سیندی لاپر، فیبی اسنو یا گروه دیو متیوز شنیدهاید. با این حال، شرط میبندم چیزی دربارهی کیتی آگرِستا، رهیار(کوچ) معروف و مربی آواز آنها نشنیدهاید! برای رهیاری (کوچینگ) و مربیگری (منتورینگ) یک نفر نیازی نیست خودتان ستارهی راک باشید … .
افسانه ۳: کوچها شخصی فقط در رسیدن به اهداف فردی به شما کمک میکنند. کوچهای شغلی فقط در رسیدن به اهداف شغلی به شما کمک میکنند
بعضی از مراجعان میخواهند روی اهداف فردی مانند روابط، مدیریت زمان، تعادل زندگی شخصی-کاری، کاهش استرس، تسهیل کردن، سلامت و… متمرکز شوند. بقیه مراجعان به اهداف حرفهای و کسب و کار مانند توسعه حضور رهبری، ارتقاء شغلی یا تاثیرگذاری بیشتر، شروع یک کسب و کار یا بیرون آمدن از دنیای شرکتها برای یافتن یک حرفهی معنادار و دلی علاقمند هستند.
یک رهیار (کوچ) ماهر کسی است که بتواند در ایجاد تغییر در زندگی دیگران به آنها کمک کند. یک فضای رهیاری ماهرانه زمانی ایجاد میشود که ندای درونی افراد را بشنوید، حتی اگر خودِ آنها صدای آن را نشنوند.
واقعیت: در زندگی ما همه چیز به همه چیز ربط دارد. زمانی که دیگر خودمان را به صورت قطعههای جدا از هم نبینیم، میتوانیم یک تصویر کامل و واضح از خودمان داشته باشیم. پس، موضوع یافتن یک رهیار (کوچ) از دستهی مناسب نیست، بلکه مراجع باید رهیار (کوچ) مناسب برای آن مقطع از زندگی خود را پیدا کند.
افسانه ۴: افراد موفق نیازی به کوچ ندارند. کوچینگ برای افرادی است که خودشان به تنهایی نمیتوانند موفق شوند
کار رهیاری (کوچینگ) اصلاح نیست، بلکه تنظیم دقیق است.
اغراق نکردهایم اگر بگوییم زندگی مدرن بیشتر حول استرس میچرخد تا سلامتی، بیشتر به دنبال سرعت است تا کیفیت و بیشتر خواستار رشد بینهایت است تا پایداری و شادی. پس، باید برای آن، یک سبک زندگی پایدار طراحی کنیم؛ که خود به خود با جادو درست نمیشود.
نگاهی به دنیای اطراف خود بیاندازید. بجز زمانی که در طبیعت هستیم، هر آنچه که میبینید با هدف خاصی طراحی شده است. جامعهای که در آن زندگی میکنید، فرهنگ شرکتی که در آن مشغول به کار هستید و فرایندهایی که برای انجام وظایف خود استفاده میکنید و شاید مهمتر از همه طرز فکر و عملکرد روزانهی شماست که آن هم طراحی شده است: توسط خودتان.
یک رابطهی کارآمد رهیاری (کوچینگ) و مربیگری (منتورینگ) به افراد کمک میکند پیچیدگیهای زندگی روزانه را برای خود روشن ساخته و تجربه غنیتر و معنادارتری از آن بسازند. موضوع بر سر شعارهای خودیاری دلخوشخنک و تاییدها و تصدیقهای مثبت نیست؛ دربارهی زندگی ماهرانه است.
واقعیت: افرادی که زندگی را جدی میگیرند، رهیار (کوچ) دارند؛ اما تازهکارها اینطور نیستند. رهیاری (کوچینگ) دربارهی بهینهسازی خودتان است؛ یک اقدام بنیادین است. من بر این باورم که دنیای ما به طراحی آگاهانهتری نیاز دارد و این کار با ایجاد یک رابطهی متعادل و هدفمند بین کار و تفریح آغاز میشود تا یک مسابقهی دوی بیپایان تا رسیدن به مرگ.
افسانه ۵: پیشرفت فردی یک گزینهی لوکس است، نه یک ضرورت
مکالمات رهیاری (کوچینگ) مکالماتی موجز و بدون مرز و قضاوت هستند. این ایجاز اشاره به پرورش یک زندگی رسا و معنادار در محل کار و جامعه دارد. این ایجاز دربارهی چگونگی با نشاط ساختن زندگی و یافتن یک روش جامع برای برخورداری از سبک زندگی متعادل و رو به شکوفایی است.
آیا این یک مفهوم لوکس است؟ من این طور فکر نمیکنم. اگر میخواهیم زندگی خوبی داشته باشیم و در عصر زندگی مدرن، دیوانه نشویم باید دو مهارت را مد نظر قرار دهیم. یکی از این مهارتها به ما یاد میدهد چگونه معاش زندگی را کسب کنیم و دیگری یاد میدهد که چطور زندگی کنیم.
واقعیت: بسیاری از افراد فقط روی کسب معاش زندگی متمرکز بوده و چطور زندگی کردن را قربانی میکنند. دقیقاً در تعادل بین این دو مهارت است که به وضعیت سیال بهینه میرسیم. اگر میخواهید از موفقیتهای خود لذت ببرید باید بدانید چطور فکر و عمل کنید، یا شخص دیگری این کار را برای شما انجام میدهد و میدانید چیست؟ به احتمال زیاد دیگران هم چیزی برای شما برنامهریزی نکردهاند.